ج. صفت + اسم: گردبازو (ص450)؛ تنگروزى (ص460)؛ جوانمرد (ص465).
د. اسم + بن مضارع: بتپرست (ص456)؛ كفرآفرين (ص503)؛ دستاربند (ص32)؛ قمارباز (ص506)؛ فلكپرست (ص456).
4. مشتق - مركّب: اين صفت، ويژگى مشتق و مركّب را با هم دارد.
درمانده (ص330)؛ گنددهنى (ص112)؛ حرامزاده (ص466)؛ دستارهبند (ص81)؛ حلالزاده (ص466).
كاربرد صفت بيانى
صفتهاى بيانى، گاهى در گروه اسمى به عنوان وابسته اسم و در نقش صفت يا وصف، به كار مىروند؛ گاهى در جايگاه مسند يا قيد قرار مىگيرند؛ و گاهى هم به عنوان جانشين اسم، نقشهاى اسم از جمله: نهادى، مفعولى، متمّمى، منادايى و مضافٌ اليهى را مىپذيرند. در اين جا فقط به كاربرد صفت بيانى در جايگاه وابسته اسم مىپردازيم.
1. آمدن علامت نكره، همراه موصوف در صورت نكره بودن گروه
بر فلان كوه، زاهدى هست مبارك. (ص 456)
روزى امير المؤمنين عليه السلام نشسته بود با قومى بسيار. (ص 48)
2. مطابقت موصوف با صفت
امام ايشان را نه امام اصحاب فريقين باشد. (ص459)
از اين جاست كه شيعه، ائمّه را اصحاب معجزات گويند و دلالات قاطعات بر اين معنى، بسيار است. (ص574)
3. يك موصوف، داراى چند صفت
الف. تعدّد صفت با مكث
اين مذهب جبر هيچ عالمى فاضلى عابدى عفيفنفسى اختيار نكند مگر مشتى دروغبازى لَتَنبانمَنبَل بىنماز بربطساز چنگنواز زرقفروش، خمّار قمّار،