ب. متمّم
اگر بر فضل بندد، بر خود خندد. (ص 389)
خود را به خود هلاك كرد. (ص 342)
مانند اين الفاظ اجرا كردن در حقّ صحابه و حوالت كردن به خود و به غير، إلّا بى نفسى و بى حميتى و بى امانتىنباشد. (ص256)
ج. بدل
ابو العيناء، خود معروف است كه مجبّر و مشبّهى بود، آنگه فلسفى شد. (ص 188)
د. مضافٌ اليه
از پدران خويش احوال طفل شنيده باشد. (ص464)
آن هفتگانه خود را بر اين سهگانه بستهاند. (ص 457)
نكته قابل توجّه اين كه در جاهايى از كتاب، تركيب «به خودى خود»، به كار رفته است.
هركه نياورد گويند: به خودى خود، مخذول است. (ص501)
3. ضماير اشاره
ضميرهاى اشاره، در حقيقت، دو كلمه «اين» و «آن» است كه اوّلى براى اشاره به نزديك و دومى براى اشاره به دور به كار مىروند و گونههاى ديگر، صورتهاى تركيبىِ اين و آن هستند. ضميرهاى اشاره در كتاب نقض، عبارت اند از: اين، آن، آنچه، اينچه، همين، همان، همچنان، چنان، چندان، چنين، همچنين، اين چنين كه در نقشهاى زير به كار رفتهاند:
الف. نهاد
اينان مگر از جهل و بى حميتى، آن طريقت را ترك كردهاند. (ص 31)
ب. مفعول
اگر معنى اين كلمات دانستى، از عقل شرم داشتى، اين اجرا كردن. (ص 483)