پس شيعت، اين تمكين را حوالت كنند به وقت خروج مهدى و نزول عيسى از آسمان. (ص267)
مذهب و اعتقاد اهل حق، آن است كه برگ از درخت بنيفتد إلّا به فرمان خداى تعالى. (ص506)
چون رسول صلى اللَّه عليه و آله از مكّه هجرت كرد به مدينه، آن كس كه بر جايگاه او بخفت، نه على مرتضى بود كه نفس بذل كرد و جان فدا كرد مصطفى را؟ (ص168)
دو. احتوا و تضمّن
چون بام كعبه از اصنام پاك مىبايست كردن، آن نه على بود كه قدم بر كتفِ نبوّت نهاد و بتان را از بام كعبه بينداخت ؟! (ص170)
اگر بوبكر و عمر با وى همان كردندى كه معاويه كرد از انكار فضل، و تيغ در روى او كشيدن، و مال مسلمانان مستهلك كردن، و بر ضعفا ظلم كردن[ او هم با ايشان همان مىكرد كه با معاويه ]چون نكردند نكرد. (ص330)
سه. انتساب
او از من است و من از اويم. (ص170)
در كتب اخبار از مخالف و مؤالف از هرگونهاى آورند از مناقب و مساوى. (ص255)
چهار. تبعيض
خود على، عالمتر از همه جهان بود به جاى صلح و توقّف، و جاى حرب و خصومت. (ص330)
على بهتر نيست از مصطفى، و نه برابر مصطفى هست، و دختر على بهتر نيست از دختر مصطفى، و عمر به اتّفاق سنّيان، بهتر است از عثمان عفّان. (ص259)
پنج. تعليل
اين جا اعتراف داده است كه بيست هزار ناكثين را به يك روز هلاك كرد و از بُغض على و عداوتِ او ايشان را از «أفاضل النّاس» خوانده است. (ص330)