كه ديگران گفته و نوشتهاند، پايبند نبود و توجّه خود را به خودِ زبان معطوف داشت، وگرنه ممكن است اشتباهاتى رخ بدهند، چنان كه دستورهايى كه تا كنون نوشته شدهاند، از اين قبيل اشتباهات، خالى نيستند.۱
به تعبير كوآين (Quine) يك نظريه زبانشناسى بر پايه آنچه در زبان وجود دارد، همراه با سادگى قواعدى كه اين موجودى را با آنها توصيف و برونيابى مىكنيم، توضيحى است كلّى در باره آنچه خواهد توانست در زبان وجود داشته باشد، به دست خواهد داد.۲
با توجّه به مطالب ياد شده در باره اهمّيت زبان بايد گفت كه پاسدارى از زبان فارسى، امرى ضرورى است تا پيوند عميق گذشته با حال، گسسته نشود و نسل امروز بتواند با اين ارتباط، از ميراث بزرگان زبان خود، بهرهبردارى كند.
با در نظر گرفتن اين مقدّمه، تدوين دستور توصيفى براى هر كدام از آثار ادبىِ ارزشمند به جا مانده از گذشته، در تحقّق اهداف بلندمدّت ياد شده، از اهمّيت خاصى برخوردار است. در عين حال، پرداختن به چنين موضوعى در زمينه دستور زبان، باعث گسترش سطح ارتباط با آثار پيشينيان مىشود؛ چراكه بدون آشنايى با نكات دستورى نمىتوان با زبان گذشتگان خود، به خوبى ارتباط برقرار كرد و آن را فهميد. اين نكته نيز بايد مورد توجّه قرار گيرد كه دستور زبانها يا بر اساس دستور زبان عربى نگاشته مىشد، يا بر پايه نظريههاى زبانشناسانى كه اصل را بر قواعد و دستور زبانهاى غربى قرار مىدادند و دستور زبان مىنگاشتند. هرچند كه شايد اشتراكاتى وجود داشت؛ امّا اين كار، زمينههاى ارتباط نزديك با آثار بزرگان، همچنين حفظ ساختار زبان، به همراه جلوگيرى از نفوذ و رشد زبان بيگانه در زبان فارسى را كمتر و كمتر مىكرد.