15
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

كه ديگران گفته و نوشته‏اند، پايبند نبود و توجّه خود را به خودِ زبان معطوف داشت، وگرنه ممكن است اشتباهاتى رخ بدهند، چنان كه دستورهايى كه تا كنون نوشته شده‏اند، از اين قبيل اشتباهات، خالى نيستند.۱
به تعبير كوآين (Quine) يك نظريه زبان‏شناسى بر پايه آنچه در زبان وجود دارد، همراه با سادگى قواعدى كه اين موجودى را با آنها توصيف و برون‏يابى مى‏كنيم، توضيحى است كلّى در باره آنچه خواهد توانست در زبان وجود داشته باشد، به دست خواهد داد.۲
با توجّه به مطالب ياد شده در باره اهمّيت زبان بايد گفت كه پاسدارى از زبان فارسى، امرى ضرورى است تا پيوند عميق گذشته با حال، گسسته نشود و نسل امروز بتواند با اين ارتباط، از ميراث بزرگان زبان خود، بهره‏بردارى كند.
با در نظر گرفتن اين مقدّمه، تدوين دستور توصيفى براى هر كدام از آثار ادبىِ ارزشمند به جا مانده از گذشته، در تحقّق اهداف بلندمدّت ياد شده، از اهمّيت خاصى برخوردار است. در عين حال، پرداختن به چنين موضوعى در زمينه دستور زبان، باعث گسترش سطح ارتباط با آثار پيشينيان مى‏شود؛ چراكه بدون آشنايى با نكات دستورى نمى‏توان با زبان گذشتگان خود، به خوبى ارتباط برقرار كرد و آن را فهميد. اين نكته نيز بايد مورد توجّه قرار گيرد كه دستور زبان‏ها يا بر اساس دستور زبان عربى نگاشته مى‏شد، يا بر پايه نظريه‏هاى زبان‏شناسانى كه اصل را بر قواعد و دستور زبان‏هاى غربى قرار مى‏دادند و دستور زبان مى‏نگاشتند. هرچند كه شايد اشتراكاتى وجود داشت؛ امّا اين كار، زمينه‏هاى ارتباط نزديك با آثار بزرگان، همچنين حفظ ساختار زبان، به همراه جلوگيرى از نفوذ و رشد زبان بيگانه در زبان فارسى را كمتر و كمتر مى‏كرد.

1.دستور زبان فارسى، خيّامپور، ص ۷ - ۸.

2.ساخت‏هاى نحوى، چامسكى، ترجمه: احمد سميعى، ص ۱۳.


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
14

توصيف توانشِ زبانى پرداخت. از اين جاست كه گفته مى‏شود دستور زبان، يعنى توصيف توانش زبانى اهل زبان. براى مثال اگر كسى در حين انجام دادن يك عمل ضرب يا جمع، دچار اشتباه شود، اشتباه در انجام دادن اين اعمال است، نه در قواعد زيربنايىِ عمل.
پس به نوعى مى‏توان گفت كه دستور زبان ساختارى، كار توصيف زبان را بر بنياد پيكره زبانى كه مشتى جمله‏هاى ضبط شده باشد، قرار مى‏دهد. به گونه‏اى ديگر، مى‏كوشد دستور زبان را از كنش زبانى استخراج كند؛ ولى در دستور زبان زايشى، كنش زبانى، مورد اعتنا نيست و نمى‏تواند مبناى كشف دستور زبان باشد.۱
خيّامپور نيز در مقدّمه دستور زبان فارسى خود مى‏نويسد:
مبناى هر زبان، بر اصول و قواعد مخصوصى است كه اهل زبان در محاورات خود از روى قريحه و بى آن كه خود متوجّه باشند، عموماً رعايت مى‏كنند؛ منتها در پاره‏اى از زبان‏ها اين اصول را مدوّن ساخته و دستورى براى آن به وجود آورده‏اند، ولى در بعض ديگر چنين اقدامى نشده است. فرق اين دو، به اعتبار نتيجه آن است كه اگر زبانى داراى قواعد مدوّن و منظّمى باشد، مى‏توان آن را به آسانى فراگرفت، و نيز چنين زبانى در سايه قواعدى كه دارد، مى‏تواند در برابر تحريفات و مداخله‏هاى ناروا - كه ممكن است از خارج، آن را تهديد كند - مقاومت كند؛ ولى زبانِ بى‏دستور، نه اين مقاومت را دارد، نه آن سهولت را.
اگر زبان فارسى، تا كنون دوام پيدا كرده است و بر مبانى مستحكم آن، خللى راه نيافته، فقط از داشتن فردوسى، نظامى، سعدى، حافظ و شخصيت‏هايى مانند آنان است كه از آثار گران‏بهايشان سرمشق‏هاى بارزى به دست اخلاف خود سپردند. به عقيده نگارنده، در نوشتن دستور هر زبان، روش آده‏لونگ (Adelung) آلمانى را بايد پيش گرفت؛ يعنى به اصول و قواعدى

1.همان، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374874
صفحه از 218
پرینت  ارسال به