151
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

ز. حرف اضافه «جز» براى استثنا

اندرين مختصر، جز اشاراتى نرود؛ زيرا كه شرح تطويل احتمال نكند. (ص‏18)
مصرّح گفت: «أجعلنا من دون الرّحمن آلهاً يعبدون» كه آيا نكرديم به الف استفهام؛ يعنى بكرديم جز از خداى خدايانى تا ايشان بپرستند؟! (ص‏179)

ح. حرف اضافه «چون»

يك. در معنى مشابهت‏

البتّه وقوع ايمان و طاعت محال باشد، و نيز واجب نباشد بر مكلّف اختيار آن كردن، و آن چون عقل است و تمكين و نصبِ ادلّت، و ازاحتِ علّت، و فعل آلت، و اثبات دلالت، آلت چون دل و ديده و بعثتِ رُسل و بيان شرعيات و انزال كتب و غير آن، همه الطاف است. (ص‏502)

دو. در معناى قيد زمان «زمانى كه»

چون على، مُحِق باشد چنان كه گفته است معاويه، مُبطِل باشد و مُبطِل هالك. (ص‏183)
در اين فصل، چون انديشه به انصاف رود، فايدت به حاصل آيد از وجوه. (ص‏184)

ط. حرف اضافه «در»

يك. ظرفيت زمانى و مكانى‏

در مواضعِ اين كتاب بيان كرده‏ايم. (ص‏506)
چهارم آن كه، در شيشه كنند نه در دبّه. (ص‏254)
در آن وقت كه نامه مى‏نويسد بوطالب به اهل حبشه بدين عبارت در حقِّ مصطفى مى‏نويسد ابيات غرّاءِ نيكو. (ص‏510)

دو. سوى و جانب‏

رايت رسول در آن غزاة كه داشت؟ (ص‏168)
پس ايمان برحقيقت، آن باشد كه مكلّف در سراى تكليف به نظر بر وجه در دليل به مشقّت حاصل كند به فعل خويش. (ص‏499)


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
150

پاره‏اى غايطِ دختر در او كرد و به شهر آمد و به جامع بُرد و بر پيرى امام مُقرى عرض كرد. (ص‏254)

شش. مترادف «براى»

مال بر دوستى توحيد و عدل و عصمتِ رُسل و وجوبِ معرفتِ به عقل و نظر بذل مى‏كنند. (ص 105 - 106)
پس بايد كه در عثمان و غير وى اين طريق هم با مشيت خداى گذارد كه قطع نتوان كردن بر نجات و هلاك غير. (ص‏256)

هفت. مترادف «نسبت به» و «در حقّ»

وى را برآويخت و بر آن پشيمان شد و سه روز بار نداد. (ص‏119)

هشت. مجاوزت‏

امّا سعد الملك رازى، شيعى امامى اصولى بود و چون خواجگانِ دولت بر وى به در آمدند و تعرضش كردند. (ص‏119)

و. حرف اضافه «تا»

يك. در معناى انتهاى غايت‏

پس بايست كه محمّدِ بوبكر از آن تركه ردِّ دِينِ پدرش بكردى تا بدان بتِ مدفون حاجت نيفتادى. (ص‏257)
پس بايست كه فتح مكّه مصطفى، روز اوّل بكردى تا شبهتى بنماند. (ص‏330)
امير المؤمنين آن باشد كه باشد نه آن كه خوانندش، تا بر يكديگر قياس مى‏كند تا شبهت زايل شود. (ص‏340)

دو. مترادف «كه»

ندانم تا چرا عمر را چنين معصوم و مطهّر مى‏دانند؟ (ص‏256)
لعنت هفت آسمان و زمين بر همه نزاريان و صبّاحيان و باطنيان باد تا چرا وجوب معرفت را حوالت به سمع و پيغمبر و معلّم صادق كردند؟ (ص‏128)

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374824
صفحه از 218
پرینت  ارسال به