157
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

ى. حرف اضافه «به ضرورت» در مفهوم قيدى‏

اين چهار فضيلت، عبد اللَّهِ عبّاس مى‏گويد غير على را نبود، به ضرورت خواجه نوسنّى را قبول بايد كرد كه رگى با جان دارد. (ص‏169)
هر كس كه يكى را كافر خواند از آن دوگانه، به ضرورت، يكى كافر باشد. (ص‏175)

ك. حرف اضافه «بر سبيل» در مفهوم «طريق و روش»

آنچه گفته است بر سبيل حكايت، امّا از فرطِ خبثِ عقيده كه: «از آن لشكر بانگ مى‏آمد: ألا إنّ أبا الحسن قد أشرك ؛ على كافر شد»، رحمت بر مسلمانى و مفتيى و صاحب‏حكمى باد كه جوابِ اين كلمه، فهم كند. (ص‏175)

ل. حرف اضافه «به اوّل» و «به آخر» در مفهوم قيد، مترادف «در اوّل» و «در آخر»

اگرچه به اوّل مُقر باشند، امّا در آخر، مجبّره را خلاف كند و خلاف باشد در اوّل؛ خاصّه در امامت. (ص‏254)
اوّل به شيعيى گفتند پس به آخر، غالى و ملحد شدند. (ص‏187)

م. حرف اضافه «به خلافِ» مترادف «على رغم»

با آن كلمت قياس مى‏كند تا شبهت برخيزد چنان كه مذهب اهل عدل است و عقل بر آن گواه است؛ به خلاف آن كه مذهب اهل جبر است كه درست شد. (ص 501)

ن. حرف اضافه «در حق»

مقابله باشد آنچه مختلفٌ فيه باشد در حقّ على با آياتى كه اصحاب سنّت و جماعت، تأويل كنند در حقّ صحابه. (ص‏180)

س. حرف اضافه «به بدلِ» مترادف «به جاىِ» و «مثل»

اگر تو اينان را طلاق دهى، من تو را به بدلِ اينان، بهتر از اينان بدهم. (ص‏520)
اين فصل به بدل آن نوشته آمد تا هركس مى‏خواند، مى‏داند. (ص‏446)


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
156

نكال‏هاى مختلف، عقوبت كرد. (ص‏447)

و. حرف اضافه «از براى» در مفهوم اختصاص و مترادف «براى» و «به خاطر»

عقيل، فرمان على برد و به معاويه كه رفتى از براى ابلاغ حجّت رفتى تا فضايل و مناقب مرتضى در شام منتشر مى‏گرداند. (ص‏174)
مذهبِ خواجه و همه مجبّران چنان است كه آدم در خداى عصيان كرد، و نوح از براى پسرِ كافر از خداى تعالى، طلبِ امان كرد. (ص‏10)

ز. حرف اضافه «از ميان» مترادف «از»

روا باشد كه ثابت بُنانى را از ميان خاك ببرند چنان كه كس نبيند و دخترش غيب داند و امام سنّى در تصنيف شرح دهد و بديع و غريب نباشد. (ص‏467)

ح. حرف اضافه «از غايتِ» در مفهوم «نهايت»

بعد از اين حجّت، انكارِ اين حالت كردن، از غايتِ جهل و بى خردى باشد. (ص‏473)
آنچه گفته است از غايت عداوت على مرتضى كه: «ايشان اهل لا إله إلّا اللَّه بودند»، قياس بايد كرد با آن كه جهودان و ترسايان، اهل لا إله الّا اللَّه اند؛ امّا چون دشمنان رسول اند، آن گفت را منزلتى نباشد. اين جماعت اگرچه معترف اند به قول شهادتين، چون دشمنان على اند، به دنيا باغى اند و به قيامت هالك. (ص‏183)

ط. حرف اضافه «به نزديكِ» مترادف «در نظرِ» و «به عقيده»

همه فضايح و قبايح، از فعل او باشد، به بيان بايست كردن تا مذهب قائل در اثبات خداى پوشيده نبودى، و آن خداى كه موصوف بودى به صفات نقص، مستحقّ حمد و ثنا بودى به نزديكِ عقلا يا نه؟ (ص‏10)
چون على اقتدا به مصطفى كرد در نماز امام محمّد و مأموم على؛ مدّتى بر اين رفت تا بوطالب، روزى جعفر را مى‏گويد: «يا جعفر! صِل جَناحَ ابنِ عمّك»؛ تا او نيز اقتدا كرد، مگر علامت سيوم از ظهورِ كفر بوطالب به نزديك خواجه اين باشد. (ص‏510)

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374832
صفحه از 218
پرینت  ارسال به