و رايت كافران، به دست طلحة بن ابى طلحه بود كه به تيغ على كشته آمد و صُواب بنده قوم كه رايت بستد هم به تيغ على كشته آمد و مبارزان مكّه، آن روز، چند كس به تيغ على هلاك شدند. (ص169)
4. فوريت و عدم تراخى
هر جواهرِ محامد كه غوّاصان درياى دين، به صحّت دليل از قعرِ بحرِ دل به غوصِ ارادت به ساحل زبان آرند، نثار حضرت واجب الوجودى باد كه موثّر در معرفت او به ابقاء تكليف، تفكّر و نظر است، و لال باد آن مدبر كه گفت: موجب آن معرفت تقليد و تعليم و خبر است! (ص1)
5. تخمين و تقريب
مشابهت دارند به طبايعه كه به چهار اركان گفتند، و دو و سه و چهار نُه باشد، و مجبّره، نُه قديم اثبات كردند تا به هر سه گروه، مشابهت كرده باشند و به تأمّل در اين كلمات، فايدت حاصل شود. (ص448)
هفت. حرف ربط «يا»
1. تخيير
ميانِ خدا و نام خدا پس نمىتوان دانستن كه ابتدا به خدا كرده است يا به نام خداى. (ص7)
جواب آن است كه مخالفت على يا كفر و معصيت است، يا ايمان و طاعت است. (ص174)
2. مترادف «واو» عطف
تا آن با اين قياس كند يا دست از مذهبِ بد بدارد و چنين مُحالات نگويد. (ص611)
ب. حروف ربط همپايگى مركّب
يك. حرف ربط «آنگه» براى عطف، مترادف «پس»
آنگه بعد از آن چنان كه ما بر امام حقّ - ضاعف اللَّه دولته - ثنا گفتهايم، او سلطانِ سعيد