163
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

حروف ربط وابستگى‏

حروف ربط وابستگى يا پيروى، حروفى هستند كه در كلمات و گروه‏ها نقشى ندارند و فقط دو جمله‏واره را به هم مى‏پيوندند.۱ اين حروف از حيث ساختمان، به سه دسته تقسيم مى‏شوند:
الف. حروف ربط وابستگى ساده كه عبارت‏اند از: اگر، تا، چون، كه.
ب. حروف و شبه حروف ربط وابستگى مركّب كه عبارت اند از: اگرچه، با آن كه، از بهر آن كه، چنان كه، از بهر آن را كه، همچنين، چندان كه، زيرا كه.
ج. حروف ربط وابستگى مزدوج، مانند: بهرى...بهرى، هم....هم.

الف. حروف ربط وابستگى ساده‏

يك. حرف ربط «اگر»

1. در مفهوم «استدراك»

يا بهرى از آن فعلِ خداست و بهرى فعلِ رافضيان است، اگر همه فعل خداست، پس خطاى عظيم باشد كه خواجه، فعلِ خداى را منسوب كند به رافضيان. (ص 9)
امروز اگر شيعت و امام ايشان نيست كه ممكّن نه‏اند، ديگران همه بر سر كار خود داند. (ص‏269)

2. در مفهوم «شرط»

چون اين عزم مصمّم شد، دل، مژده به جان داد، و جان، پيغام به زبان، و زبان، به بيان، و بنان، به بيان كه اگر مى‏خواهى كه اين لعل را طَرفِ كمرِ ايمان كنى، صوابْ آن باشد كه ديباچه كتاب به نام آخرينِ امامان كنى. (ص‏6)
اگر مصنّف دعوى علم تواريخ مى‏كند، بايد داند كه على كه بود و چه كرد و كجا بود؟ (ص‏168)

3. در مفهوم «جزم و تحقيق»

اگر مالك اشتر را - كه شمشير شير خداى بود - برادرزاده‏اى خارجى باشدش، پس

1.همان، ۵۲۷.


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
162

محمّد بن محمود را - قدّس اللَّه روحه - كه تأليف در عهدِ دولت و حيات او اتّفاق افتاده بود، مدحى و ثنايى گفته است. (ص‏12)
آنگه چون دو سال برآمد برين حادثه، دگرباره در گوش‏ها فرا گفتگوى گرفتند. (ص‏449)

دو. حرف ربط «بلكه» براى اضراب‏

در هيچ كتابى از كتب شيعت، مذكور نيست؛ بلكه در اخبار و تواريخ و آثار و ملاحم آورده‏اند. (ص‏465)
از آنچه على كرد از ده يكى، بلكه از صد يكى، عمر كجا كرد؟ و قوّت آن كجا داشت؟ (ص‏173)

سه. حرف ربط «و نيز» در معناى «همچنين»

و گر بارى تعالى آلت بندهد و توفيق و لطف در باب تكليفِ عقلى و شرعى بنكند، البتّه وقوع ايمان و طاعت محال باشد، و نيز واجب نباشد بر مكلّف، اختيار آن كردن. (ص‏502)

ج. حروف ربط هم‏پايگى مزدوج‏

يك. حرف ربط «هم....هم» براى عطف‏

على و عمر به مدينه بودند و شاگردان علىّ مرتضى در آن صحبت بودند و به مشاركت على كردند، هم به رأى و تربيت و هم به مدد و لشكر. (ص‏178)
تا بداند كه بى مصطفى هم مردى نموده است، و هم لشكر شكسته، و هم دشمن بكشته، و حرب صفّين را قياس بايد كردن با حرب حنين. (ص‏183)

دو. حرف ربط «نه...نه» براى نفى‏

هيچ كس امامت و زعامت بحق نكرده است؛ زيرا كه معلوم است همه عقلا و فضلا را كه تا امامت به مروانيان و امويان و عبّاسيان افتاد تا إلى يومنا هذا، حقّ ضعفا از اقويا بازنستدند، و نه حقّ مسلمانان به مسلمانان رسانيدند، و نه حقّ خود بر خود نگاه داشتند. (ص‏334)

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374580
صفحه از 218
پرینت  ارسال به