چهار. گاهى، حرف ربط «كه»، بعد از ضمير مبهم، به كار رفته است:
چون جواب است عيبى نباشد تا هركه بخواند بداند و حديث فضل و منقبتِ عمر و فتحهاى بلاد و آثار اسلام، همه معلوم است و شيعه، آن را انكار نكردهاند. (ص177)
سادات عالم، ميخِ ديده ناصبيان اند، از فرزندان على اند، و هركه نه از فرزندان على باشد گويند: علوى نباشد و نشايد خواند. پس بدين دلالات و حجّتها معلوم شد كه اين معنى به مذهب شيعت اماميه اصوليه، لايق نباشد كه نويسند و به اعتقاد كنند. (ص284)
ب. حروف ربط وابستگى مركّب
يك. حرف ربط «پيش از آن» براى تقدّم زمانى
چه ماننده است اينچه كوفيان و رافضيان با حسين كردند، بدانچه مكّيان و مدنيان از مهاجر و انصار پيش از آن با عثمان عفّان كردند؛ جمع كننده قرآن، داماد سيّد پيغمبران. تو آن قوم را هر نام خواهى مىنه! (ص361)
جماعتى حشويان كه پيش از اين خود را بر اين طايفه بستند، اين معنى گفتهاند. (ص281)
دو. حرف ربط «اگر چه» براى استدراك
اگرچه مصنّف خود جزا بر عمل را منكر است. (ص5)
اين جماعت اگرچه معترف اند به قول شهادتين، چون دشمنان على اند، به دنيا باغى اند و به قيامت هالك. (ص183)
سه. حرف ربط «با آن كه» براى استدراك، مترادف «بر سر آنچه»
آنچه گفته است از غايت عداوت على مرتضى كه: «ايشان اهل لا إله الّا اللَّه بودند»، قياس بايد كرد با آن كه جهودان و ترسايان، اهل لا إله الّا اللَّه اند؛ امّا چون دشمنان رسول اند، آن گفت را منزلتى نباشد. (ص183)
آمديم با آن كه نمىدانم كه اين مجبّر، از اين رفض چه مىخواهد؟! (ص 187)