169
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

هشت. حرف ربط «چنان كه» براى مقايسه‏

امّا در شرايع و فروع اگر خواهد كه بداند كه واضع مذهب شيعه كه بوده است، اوّل خداى تعالى او كتاب به جبرئيل امين داده و به محمّد فرستاده، و از اين جاست كه شريعت منصوص گويند اين طايفه چنان كه حق تعالى مى‏فرمايد: (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا). (ص 27)
بنده بايد كه مخيّر باشد در فعل ايمان، و ايمان، كسب و فعل بنده باشد تا مستحقِّ مدح و ثواب باشد، و به تركِ آن، مستحقِّ ذمّ و عقاب، چنان كه مذهبِ اهل توحيد و عدل است به خلاف آن كه مذهب اهل جبر و تشبيه است چنان كه به دليل در مواضع اين كتاب و دگر كتب، بيان كرديم. (ص‏176)
همه ناصبيان بودند سبلت‏ها به سوهان بكرده، چنان كه اين جماعت كه مى‏گويند: ما سنّيان زاهديم. (ص‏363)

نُه. حرف ربط «همچنين» در مفهوم تأكيد

همچنين اين بيچاره از شرع و عرف آگاه نبود، و در تصنيف و تشنيع هم معذور نباشد. (ص‏616)
اگر گويد: مخالفت على معصيت است نه كفر، همچنين باشد مخالفت امامت بوبكر و اجماع امّت، معصيت باشد دونِ‏كفر. (ص‏174)

ده. حرف ربط «چندان كه» براى مقايسه، مترادف «به اندازه‏اى كه» و «هرقدر كه»

چندان كه روز حكمين، على را مى‏گفتند، ده چندان روز بيعت شورى عمر را مى‏گفتند؛ امّا ما روا نداريم كه زبان و قلم بر چنان الفاظ بجنبانيم كه مصنّف در حقّ امير المؤمنين اجرا كرده است. (ص‏353)

ج. حروف ربط وابستگى مزدوج‏

يك. حرف ربط «بهرى...بهرى»، براى بيان تقسيم‏

يا بهرى از آن فعلِ خداست و بهرى فعلِ رافضيان است. اگر همه فعل خداست، پس خطاى عظيم باشد كه خواجه، فعلِ خداى را منسوب كند به رافضيان. (ص 9)


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
168

چهار. حرف ربط «از بهر آن را كه» براى بيان علّت‏

اين جماعت اگرچه معترف اند به قول شهادتين، چون دشمنان على اند، به دنيا باغى اند، و به قيامت هالك؛ از بهر آن را كه اجماع امّت، حاصل است بر امامت على بعد از عثمان، و حاصل نيست بر امامت معاويه. (ص‏183)
باز مى‏نمايد كه بزرگان و ائمّه خواجه عالم‏ترند از خداى و از مصطفى و از همه انبياى خداى؛ از بهر آن را كه مدارِ بعثتِ رسل و انزالِ همه كتب، بر قبولِ توبه است و رجوع، از طريق كفر و ضلالت. (ص‏20)

پنج. حرف ربط «از بهر آن كه» براى تعليل‏

به اتّفاق، لفظ مؤمنى در شيعت، مستعمل‏تر است؛ از بهر آن كه حنيفى، خود را موحّد خواند، و شفعوى، خود را سنّى گويد، و شيعت، خود را مؤمن خواند. (ص‏269)
غير ايشان همه به دوزخ روند؛ از بهر آن كه منكر امامت بوبكر و عمرند. (ص‏278)

شش. حرف ربط «زيرا كه» در معناى تعليل‏

بار خدايا! اين دين را به عمر عزيز كن يا به ابوجهل؛ زيرا كه در دين، هر دو متين بودند. خداى تعالى دعاى رسول اجابت كرد و عمر را هدايت داد. (ص‏175)
هيچ كس امامت و زعامت بحق نكرده است؛ زيرا كه معلوم است همه عقلا و فضلا را كه تا امامت به مروانيان و امويان و عبّاسيان افتاد تا إلى يومنا هذا، حقّ ضعفا از اقويا بازنستدند. (ص‏334)

هفت. حرف ربط «و اگرنه» در معناى استثناى منفى‏

يا دست از مذهب جبر ببايد داشتن و بنده مكلّف را فاعل و مختار مى‏گفتن و اين تقرير مى‏كردن موافقِ مذهبِ اهلِ توحيد و عدل، به خلاف مذهب و قاعده اهل جبر و تشبيه، و اگرنه، دست از آن مذهبِ بد بتواند داشتن، كه بس گران خريده است. (ص‏8)
تا اين فصل را با آن قياس مى‏كند، بلكه عقيل فرمان على برد و به معاويه كه رفتى، از براى ابلاغ حجّت رفتى تا فضايل و مناقب مرتضى، در شام منتشر مى‏گرداند، واگرنه به ذكر ماجراى عقيل و معاويه مشغول شويم، كتاب دراز گردد. (ص‏174)

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374844
صفحه از 218
پرینت  ارسال به