چهار. حرف ربط «از بهر آن را كه» براى بيان علّت
اين جماعت اگرچه معترف اند به قول شهادتين، چون دشمنان على اند، به دنيا باغى اند، و به قيامت هالك؛ از بهر آن را كه اجماع امّت، حاصل است بر امامت على بعد از عثمان، و حاصل نيست بر امامت معاويه. (ص183)
باز مىنمايد كه بزرگان و ائمّه خواجه عالمترند از خداى و از مصطفى و از همه انبياى خداى؛ از بهر آن را كه مدارِ بعثتِ رسل و انزالِ همه كتب، بر قبولِ توبه است و رجوع، از طريق كفر و ضلالت. (ص20)
پنج. حرف ربط «از بهر آن كه» براى تعليل
به اتّفاق، لفظ مؤمنى در شيعت، مستعملتر است؛ از بهر آن كه حنيفى، خود را موحّد خواند، و شفعوى، خود را سنّى گويد، و شيعت، خود را مؤمن خواند. (ص269)
غير ايشان همه به دوزخ روند؛ از بهر آن كه منكر امامت بوبكر و عمرند. (ص278)
شش. حرف ربط «زيرا كه» در معناى تعليل
بار خدايا! اين دين را به عمر عزيز كن يا به ابوجهل؛ زيرا كه در دين، هر دو متين بودند. خداى تعالى دعاى رسول اجابت كرد و عمر را هدايت داد. (ص175)
هيچ كس امامت و زعامت بحق نكرده است؛ زيرا كه معلوم است همه عقلا و فضلا را كه تا امامت به مروانيان و امويان و عبّاسيان افتاد تا إلى يومنا هذا، حقّ ضعفا از اقويا بازنستدند. (ص334)
هفت. حرف ربط «و اگرنه» در معناى استثناى منفى
يا دست از مذهب جبر ببايد داشتن و بنده مكلّف را فاعل و مختار مىگفتن و اين تقرير مىكردن موافقِ مذهبِ اهلِ توحيد و عدل، به خلاف مذهب و قاعده اهل جبر و تشبيه، و اگرنه، دست از آن مذهبِ بد بتواند داشتن، كه بس گران خريده است. (ص8)
تا اين فصل را با آن قياس مىكند، بلكه عقيل فرمان على برد و به معاويه كه رفتى، از براى ابلاغ حجّت رفتى تا فضايل و مناقب مرتضى، در شام منتشر مىگرداند، واگرنه به ذكر ماجراى عقيل و معاويه مشغول شويم، كتاب دراز گردد. (ص174)