بقاع كه إلّا شيعه نباشند، نخواندندى. (ص77)
برَزاد [فرزاد يا فرحزاد؟]: ۱ بايستى كه اين مُلحدى برداشته بودندى و ايون (اوين؟)ونك و كن و برَزاد خراب كرده بودندى. (ص 421)
صومعهچرا [: صومعهسرا؟] و كوه سندلان [: كوه سبلان]: از ولايات به زيارت آن مُغ مىشوند يا به كوه سندلان باشد يا به صومعهچرا يا به اردبيل... . (ص 578)
گُرپايگان / جربايقان [: گُلپايگان؟]: بزرگان دهستان و مؤمنان جربايقان و امينان استراباد... (ص437)؛ در نواحى اصفاهان و كَرَه و گُرپايگان و ديه به ديه مىگشتى... . (ص 301)
مَرج [: داى مرگ/ داى مَرج] ۲: امير يرنقش بازيار، مقدّمه لشكر بغداد بود وخوارزمشاه، مقدّمه لشكر سلطان بود. به مَرج به يكديگر پيوستند. (ص382)
مژدغان [: مزدعان/ مزدقان] ۳: اگر شيعيان به ساوه و مژدغان زبون باشند، همه مجبّران و ناصبيان در بلاد مازندران، زبون باشند. (ص 622)
وروجرد/ بروگرد [: بروجرد]: بپرسد از مردم وروجرد تا بداند شبهتى بنماند. (ص 119)
دو. ذكر نام محلّهها، مساجد، مدارس، كتابخانهها، دروازهها و ديگر مكانها
ذكر اين مكانها، بخصوص مساجد و مدارس، بسيار قابل توجّه است؛ چراكه مؤلّف در بخشى از كتاب، به تفصيل، اين مكانها را مقدّمه و محملى براى استدلال خويش آورده و اين استدلال، منبع خوبى براى درك چگونگى شرايط پايهگذاران حكومتها، كثرت علما و نوع فعّاليتهايشان، ذكر مكان جغرافياى در شهر و...
1.نقض، حواشى ص ۴۲۱ - ۴۲۲. به آورده صاحب معجم البلدان، فرزاد، شهرى از حوالى رى بوده است.
2.همان، حواشى ص ۳۸۲. مراد، موضعى است در نزديكى همدان معروف به «داى مرگ» و ابن اثير به شكل «دايمرج» آورده است.
3.همان، حواشى ص ۶۲۲. ياقوت حموى در معجم البلدان آورده: «شهركى معروف است ميان رى و ساوه و جماعتى از اهل علم را بيرون داده است و همچنين شهر كوچكى از شهرهاى قهستان».