37
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

برآويخت رافضى بود... مجد الملك قمى بود كه پاره پاره‏اش بكردند رافضى بود... . (ص 117)

دو. مستندات و اطّلاعات تاريخى‏

رافضى بر سنّت مصريان رَوَد و دو روز پيش، نيّتِ ماه رمضان بكند، و چون دو روز به عيد مانده باشد، افطار كند، و به مصر همچنين كنند و به جدول روزه دارند، و عيد، يك روز پيش‏تر كنند مخالفت آل عبّاس را. (ص 568)
- اتفاق است كه آل رسول، هر دو رايت داشته است، سپيد به على داد و سياه به عبّاس، و آل على، سپيد دارند هنوز، و آل عبّاس، سياه دارند و گر بدان كه رايت سپيد، ملحد برگرفت باطل شد، مجسّمه و مشبّهه همه سياه دارند. (ص 414)
- عوام را عادت نباشد عَلَم داشتن، و ملوك شيعت سبز و سفيد و از هر لونى دارند مگر سياه كه شِعار وُلد العبّاس است و چون خلفا دارند، دگران چگونه مشابهت كنند؟ نبينى كه ملوك و آل سلجوق اگر صد هزار مرد جمع كنند، رايت سياه در آن لشكر نباشد، سبز و زرد و سرخ دارند تا فرق باشد ميان خلفا و غير خلفا... ! (ص 560)
- عمرو بن الحجّاج كه ميمنه لشكر كوفه داشت، او بود كه در حرب صفّين، طلايه‏دار على بود و رئيسى بود مُطاع در لشكر على، و عمر سعد، كه امى سپه‏سالار بود - ، روزِ حربِ صفّين با پسر عمّش هاشم المرقال بن عتبة بن ابى وقّاص، ميسره سپاه على داشتند، و شِمر ذى الجوشن - كه سر حسين بُريد - ، صاحب وضوى على بود و او را على به رسالت به معاويه فرستاده بود؛ زيرا كه خطيبان على بودند تا در اهل شام تقرير كنند كه معاويه، خلافت را نشايد... خولى بن يزيد - كه سرِ حسين به شام بُرد - صاحب سلاح على بود و سنان بن انس نخعى - كه انباز بود با شِمر در كشتن حسين - ، برادرزاده مالك اشتر بود و... .(ص 360 - 361)
- مال بى قياس بُلحسن فرات [وزير مقتدر عباسى‏] را در كتاب‏ها شرح‏هاست تا بدان حد كه به يك دفعه، او را مصادره كردند، دوازده بار هزارهزار دينار (!) از وى گرفتند برقرار، بيرون از آن كه از سراهايش به غارت برگرفتند تا بدان حد كه هزار و


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
36

دبّاغان نهاوند و بياعان اصفهان و خارجيان كره... . (ص 87 - 88)
اين از ما نسزد و خداى تعالى اين كى روا دارد و تو را كه پدرت گلگيرى كردى، در آتشكده‏هاى گبركان آورد. (ص 583)
محمّد دندان و سعيد قدّاح و بوزكريا شيره‏فروش، سخن در ميان نهادند. (ص 302)
اسناد و اخبار از پاچه‏فروش و رسن‏تاب و جواليقى و حلّاج و شانه‏تراش مى‏برد. (ص 44)

ب. يادكرد اطّلاعاتى از حوادث و مستندات تاريخىِ مهم‏

يك. حوادث و وقايع تاريخى‏

چند را از اين مناقبيان رافضى، زبان ببريدند و در سارى، خاتون سعيده سلقم بنت ملك شاه (485 - 465ق) رحمه اللَّه عليه - كه زن اصفهبد على بود - ، بو طالب مناقبى را زبان بفرمود ببريدن كه اندر آن بيشه گريخته و هجو صحابه پاك و قدحِ زنان رسول خداى مى‏خواند. (ص 108)
- تا مُلكِ مازندران به رستم بن شهريار[حكومت از 449 - 396 ق‏] افتاد، بيست و هفت هزار مرد ملحد - كه در حدِّ اعتبار و التفات اند - ، به تيغ او كشته شدند بيرون از آن گروه كه به قتل ايشان التفات نباشد. (ص 110 - 111)
- و بدان جا انجاميد كه مقتدر [282 - 320ق‏] خليفه را بكشتند و چهار هزار ملحد و رافضى را بكشتند و بياويختند؛ و بهرى را آتش درزدند و بادشان بنشست و هميشه چنين بوده است. (ص 101)
- بو طاهر جَنّابى [م‏332ق‏] و بو سعيد جَنّابى، با آن لشكر بى منتها به مكّه راندند و به روز عرفه در عرفات، سى و هفت هزار مرد را از حاجيان بكشتند، و خلايقى خود را در آن چاه‏ها افكندند، و سه روز، مكّه به غارت دادند و حجر الأسود بكندند و به مصر بردند و بيست و سه سال ببرده بود[ند]. (ص 88)
- تاج الملك، رافضى بود، پاره‏پاره‏اش بكردند و آوازه ملحدى‏اش برآمد، سعد الملك [وزير محمّد بن ملك‏شاه كه در سال 500 ق عزل شد] بود كه سلطان محمّدش

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374853
صفحه از 218
پرینت  ارسال به