فرونشيند كه صدوپنجاه سال باشد تا مذهبش نهاده باشند. (ص 101)
روا نباشد كه اينان نيز دشمن دارند كه «الإنسان عبيد الإحسان». (ص 410)
امّا چون ضرورت است برسبيل حكايت برود «العهده على من ابتدأ به». (ص 95)
كه مبغضش هم منافق و هم شقى است كه «ولا يبغضه إلّا منافق شقى». (ص 5)
و نوبتهاى عقود مجالس ايشان «أظهر من الشمس» است. (ص19)
مانند اين همه شامى و خارجى، متولّى عمر سعد، امير عبيد اللَّه بىراه، سلطان يزيد پليد، «كالبحر كالسّفينة كالملاح»، و اسامى پوشيده نيست. (ص 367)
در اين فصل «جواب الأحمق سكوت» آمده است. (ص 192)
ب. به كاربردن جملههاى معترضه و دعايى
مقصود از جمله معترضه، آن نوع جملهاى است كه عدم استعمال آن، در پيام نويسنده، خللى وارد نمىكند. جملههاى معترضه، بيشتر معناى دعايى دارند و گاه به گونهاى، قسمتى از جمله را توضيح مىدهند. در قرون پنجم و ششم هجرى، استعمال اين گونه جملهها، در همه كتابها شايع نبوده و استعمال آن را بايد از ويژگىهاى رسائل ديوانى برشمرد. بجز تاريخ بيهقى - كه در اين شيوه، ممتاز است - ، به نظر مىرسد كه كتاب نقض را نيز بايد در كنار آن قرار داد. توضيحاتى كه در ميان جمله مىآورد، هرچند به پيچيدگىِ نثر تاريخ بيهقى نيست، با اين حال، از لحاظ كمّيت به كارگيرى، قابل توجّه است.
بايد به اسم امام روزگار، خاتم الأبرار مهدى بن الحسن العسكرى - عليه و على آبائه الصلوة و السلام - باشد. (ص 6)
حمزه عبد المطلّب را - كه اسد اللَّه و عمّ رسول اللَّه بود - بدان زارى بكُشَد. (ص 21)
شرف الدين ملك النقباء سلطان العتره ابو الفضل محمّد بن على المرتضى - ضاعف اللَّه جلاله - . (ص 5)