43
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

از آن ظاهرتر است و روشن‏تر و معروف‏تر و مشروح‏تر در تفاسير و تواريخِ طوايف مسلمانان. (ص‏68)

ه . به كاربردن ضرب‏المثل‏ها و اشعار فارسى‏

خواجه، قصه بُلحسن فرات و جنّابيان در كتاب يادكرد و چنين حادثه‏ها فراموش كند كه نبايد گَردى بر چهره آل هند و بوسفيان نشيند. (ص 93)
بط را چه زيان، اگر جهان را گيرد آب. (ص‏64)
هزار مَن سركه را يك قطره چاشنى كفايت باشد بدو نهى. (ص 22)
همه روز او و امثال او ريش پالان كرده، پياده به در سراى‏هاى ايشان مى‏گردد. (ص‏75)

هركه چون خاك نيست بر در اوگر فرشته است، خاك بر سر او!
[حديقه سنايى‏] (ص‏232)
مثال اين ناقل چنان است كه گويند: زنگيى در آيينه نگاه كرد، روىِ سياه و زشت خود را به آئينه نسبت كرد تا از آئينه به زبان حال آواز آمد كه: گناه روى زشت خود را به من حوالت مساز، مگر كه از مادر آورده‏اى! (ص 75)

و. ارزش تاريخى و تاريخ ادبيات، شامل زندگى‏نامه و آثار علما و دانشمندان

در اين اثر، بر اساس زمينه‏هايى كه به وجود مى‏آيد، اطّلاعات بسيار ارزشمندى در زمينه آثار بزرگان ادب، دين و همچنين برخى از عُرفا و زهّاد، و عقايد و مذاهب آنها به دست مى‏دهد كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
از رُوات و ثقات ائمّه چون [بو] بصير، و زيد شحام و محمّد بن يعقوب الكلينى، و على بن يقطين و... كه همه آنها را [به‏] ترتيب كتابى مفرد است. و از متبحّران علماى متاخّر چون نوبختيان، چهل مرد همه مصنّف كه تأليف كتاب الآراء و الدّيانات كرده‏اند بسى مطوّل و مختصر؛... و آنگه على حسينان قمى صاحب كتاب الشّرايع، سفير امام حسن عسكرى عليه السلام به قم، و محمّد بن شاذان و زكريا بن آدم و ابوجعفر الكبير البابويى - كه مصنّف سيصد مجلّد از اصول و فروع - ... و شيخ المفيد محمّد بن


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
42

تا شبهتْ زايل باشد و مقصودْ حاصل. (ص 63)
اگر در اين معنى مشغول شويم، كتاب‏ها خواهد و روزگارها بايد. (ص 63)
بعد از وى غريب خراسان، دفين طوس، على بن موسى الرضا. بعد از وى محمّد التقى، صاحب صدق و صفا و معدنِ وفا، و بعد از وى على بن محمّد النقى زَينِ اصفيا، و بعد از وى الحسن بن على العسكرى، امام ازكيا و امروز مهدى است باقى ائمّه هدا و خاتمِ اوصيا محمّد مصطفى - عليه و عليهم صلوات ربّ العلى - . (ص 29)
هر جواهر محامد كه غوّاصان درياى دين، به صحّت دليل از قعر بحر دل، به غوصِ ارادت به ساحل زبان آرند. (ص 1)
نه مجبّران همه ايمانِ مؤمنان به هدايتِ سبحانى گويند؟و همه كفرِ كافران به اضلال ربّانى. پس مذهب گبركان خواجه دارد، تشنيع بر دگران چگونه مى‏زند؟ (ص‏410)
مبارك بادا وى را هند و پسرش و ما را فاطمه و پدرش و پسران و شوهرش! (ص‏77)
به گفتِ: چون او خَسى دَنَسى ناكسى شوم، رويى خسيس‏طبعى، غبارِ تهمت بر چهره اهل دين و دولت ننشيند. (ص 75)

د. اطناب‏

يكى ديگر از ويژگى‏هاى سبكىِ نثر عبد الجليل قزوينى، اطناب است كه فراوان در كتاب يافت مى‏شود.
يك ذرّه طرفه نشايد داشتن كه توفيق و هدايت و سعادت و اقبال و نور و نورِ شريعت و كمالِ بصيرت و ضياء انصاف از آن جا مهجور گردد تا هرچه گويد و كند، همه خطا و ريا باشد. (ص‏22 - 23)
الحق، عباراتى است درست و خوش و سهل؛ امّا كلماتى مشبع از سر تعصّب و جهل، حوالاتى نه بر جاده حقيقت، تشبيهاتى سقيمِ پُر شبهت، معارضاتى نامعقول، و اشاراتى نامنقولِ نامقبول، اسامى از تعريف متقدّمان صورت كنيت بديده نقلى بر اين گونه كه هر عاقلى فاضل كه به انصاف بخواند نامنصفى و نادانى مصنّف بداند و او را از خود نداند و نخواند. (ص‏4)

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 380807
صفحه از 218
پرینت  ارسال به