47
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

چهارطاق عثمان عفّان به بقيع هم او فرموده است كه هيچ سنّى را حميت آن نيست كه درش درنهد. (ص 83)
اسم مكان + كردن (= ساختن؛ بنيان نهادن): در آن تاريخ كه سرهنگ ساوتكين، جامع جديد مى‏كرد براى اصحاب الحديث كه ايشان را در رى مسجد آدينه نبود. (ص 35)
نام كتاب + كردن (= تأليف كردن): اخوف شمشير سلطان بود كه كتابى كه آن را زلّة الانبياء خوانند ابو الفضائل مشّاط كرده است ردّ بر كتاب تنزيه الأنبياء كه سيّد علم الهدى مرتضى كرده است. (ص 11)
گوش داشتن (= قبول داشتن؛ توجّه كردن؛ تمكين): اگر حنفى را محفلى باشد كه شافعى مذهبى را آن جا تمكين نكنند و يا در محفل شافعيان، حنفى را گوش ندارند، نقصانِ مذهب و اعتقاد نكنند. (ص 33)
مادر آورده (= موروثى؛ مادرزاد): خواجه از بُغض مادرآورده، روا ندارد گفتن كه: اين بهتر است از عثمان. (ص 21) همچنين: گناه روى زشتِ خود به من حوالت مساز، مگر كه از مادرآورده‏اى! (ص 75)
مستقصى برود (= توضيح كامل و روشن بيان خواهد شد؛ به‏طور كامل): و تكرار و تطويل، ملال افزايد به موضعش مستقصى برود، ان شاء اللَّه تعالى! (ص 14) همچنين: سخن بو زكريا بدان فصلِ مخصوص كه در آخر كتاب اشارت كرده است، مستقصى برود، ان شاء اللَّه! (ص 24)
در پايان بايد اين نكته را يادآور شد كه اصطلاحات، تعبيرات و كنايات موجود در كتاب نقض، بسيار زيادند و باعث اطاله كلام مى‏شوند.

3. تفاوت سبكى نثر «بعض فضائح الروافض» با نثرِ «نقض»

ذبيح اللَّه صفا در تاريخ ادبيات در ايران، آورده است:
از كتاب [بعض‏] فضائح الروافض، نسخه مستقل جداگانه‏اى در دست نيست؛ ليكن شيخ عبد الجليل رازى، قسمت اعظم اين كتاب را از اوّل تا


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
46

دادن): نامش در بانگ بدعت است و به اعتقاد كردن معصيت، و گوينده اين در لعنت و غضب خداى باشد. (ص 97)
به صورت كسى كردن (= مثل چيزى را ساختن؛ همشكل كسى را خلق كردن): بارى تعالى صخر جنّى را به صورت سليمان كرد. (ص 10 - 11)
به طفيل كسى افتادن (= بى ارزش شدن): چون هيچ دستاربند را هنوز لقب نبود، ابو القاسم عبّاد را - كه در شيعه عَلَم بود - صاحب [الكفاة] كافى نوشتندى و بعد از وى لقب صاحبى، وزرا را به طفيل اوفتاد. (ص 32)
بيگانه افتادن (= دور شدن؛ درك نكردن): بيچاره از معنى اين آيت، بيگانه افتاده كه حق تعالى فرموده... . (ص 4 - 5)
تشريف فرمودن (= مقام دادن؛ لباس و خلعت دادن): سلطان محمّد خواجه ابو اسماعيل را «ناصر الدين» لقب داد و تشريف فرمود و مدرسه‏اش در فتنه خراب كرده بودند بفرمود تا عمارتش كردند. (ص 36)
جايگير شدن (= جانشين): وزير موسى، هارون، و جايگير يعقوب، يوسف، و قائم مقام زكريا، يحيى. (ص 53)
انباز گفتن (= شريك قائل شدن): مشرك آن باشد كه خداى را انباز گويد و انكار وحدانيت كند. (ص‏14)
درس علم رفتن (= مجلس درس برقرار بودن): و در آن جا (مدرسه خواجه امام رشيد رازى) درس علم مى‏رود و هر روز، ختم قرآن و منزلِ مصلحان و فقهاست. (ص 36)
طريقى نهادن (= راهى تازه بنا نهادن؛ روشى نو ايجاد كردن): پس ائمّه و بزرگان خواجه در اين مسئله، طريقى نهاده‏اند به خلاف خداى و نصّ قرآن و قول رسولانِ خداى. (ص 21)
فرموده است (= دستور [ساخت‏] آن را داده است): مدرسه بزرگ سيّد تاج الدين محمّد كيسكى رحمه اللَّه عليه، به كلاه دوزان كه مبارك شرفى فرموده است. (ص 34) همچنين:

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 380755
صفحه از 218
پرینت  ارسال به