75
بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض

فعل‏هاى خاص و ربطى‏

فعل خاص، به فعلى گفته مى‏شود كه بر كارى يا مفهومى مشخص دلالت مى‏كند كه به نهاد جمله نسبت داده مى‏شود.
فعل ربطى، به فعلى اطلاق مى‏شود كه معناى كاملى ندارد و فقط براى اثبات يا نفى نسبت به كار مى‏رود و حالتى يا نسبت چيزى را به نهاد يا مفعول، اسناد مى‏دهد.۱
فعل‏هاى خاص، پيش از اين، بررسى شده‏اند و آنچه در اين جا توضيح داده مى‏شود، فعل‏هاى ربطىِ: بود، گشت، شد، آمد، و است، با زمان‏هاى مختلف آنهاست.
افعال ربطى ياد شده، در بعضى موارد، كاربرد خاص نيز داشته‏اند.

1. بود

اين فعل، در هر دو حالت ربطى و خاص به كار رفته است:

الف. كاربرد ربطى «بود»

بولعلاء مَعَرّى، جبرى مذهب بود كه بر قرآن و محمّد انكار كرد. (ص‏188)
اين خبر پندارى به نظام الملك ابو على الحسن ابن على بن اسحاق نرسيده بود كه سرِ همه سنّيان بود. (ص‏261)

ب. كاربرد خاص «بود»

همان شب كه قالبْ خالى كرده بود. (ص‏185)
طايفه قليل كه ايشان را قدرى و محلّى نبوده است. (ص‏188)
نمى‏دانم تا بوطالب در دوزخ چرا بُوَد؟ (ص‏512)

2. است و مشتقّات آن‏

الف. كاربرد مثبت با حروف آغازى «همزه»

در مفهوم ربطى، بيشترين كاربرد آن در صيغه سوم شخص مفرد است و در صيغه‏هاى

1.دستور زبان فارسى (۲)، انورى و احمدى گيوى، ص ۷۰.


بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
74

روزى مرا گفت: دو درم به من ده. گفتم: تا آن را چه كنى؟ گفت: تا عصايى بخرم و بدان سگان را از شهر به دَر كنم. (ص‏599)
سبب نهادن، نه آن است كه اين ناصبى آورده است. (ص‏618)
خواجه آورده است و در آخر آن فصل گفته است. (ص‏335)
برخى از افعال گذرا، افعالى هستند كه با افزودن پسوند «ان» به آخر بن مضارع، متعدّى شده‏اند و اصطلاحاً به آنها «متعدّى سببى» مى‏گويند.
به همه حال چاره‏اى بسازيم و اين سيّد را از دست او بجهانيم. (ص‏356)
با حضور صدهزار مرد سخن گفت و تقرير مذهب كرد و بطلان تعليم و تقليد، به غايت رسانيد و همه مدهوش و متحيّر شدند. (ص‏452)
و آن هيبت اندر دل‏ها نه او زايل گردانيد؟ (ص‏168)

افعال معلوم و مجهول‏

فعلى را كه به فاعل نسبت مى‏دهند، فعل معلوم مى‏نامند و فعلى كه به مفعول نسبت داده مى‏شود، فعل مجهول ناميده مى‏شود.۱
در كتاب نقض، بيشتر فعل‏ها با استفاده از فعل معين «شد» مجهول شده‏اند.
مذهب مرتضى اين است كه گفته شد و باكى نباشد. (ص‏617)
چنان كه در فصلِ اوّل بيان كرده شد. (ص‏257)
اعتقاد اين است كه گفته شد در اين معنى. (ص‏456)
گاهى هم در كتاب نقض، فعل با «آمد» در معناى «شد» مجهول شده است.
لوا و رايت كافران به دست طلحة بن ابى طلحه بود كه به تيغ على كشته آمد. (ص‏169)
بر اين وجه كه نوشته آمد، طبع را ملالتى پديد آمد، و جان را از آن ثقلى ظاهر شد. (ص‏185)

1.دستور زبان فارسى (۱)، وحيديان كاميار، ص ۵۰.

  • نام منبع :
    بررسي توصيفي ساختار دستوريِ کتاب نقض
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 374601
صفحه از 218
پرینت  ارسال به