اوّل شخص و دوم شخص، كاربرد كمترى دارد و چه در مفهوم ربطى و چه خاص، به صورت مخفّف يا ناقص به كاررفته است.
يك. كاربرد ربطى «است»
از همه سنّيان، عالمتر و فاضلتر و متعصّبتر است. (ص262)
دو. كاربرد خاص «است»
و نگويى تا او را بر مسلمانان و مسلمانى چه حقّ است؟(ص345)
ب. كاربرد مثبت با ابدال همزه به «ه»
اين ساخت، بيشتر در صيغه سوم شخص به كار رفته و بيشتر آنها در مفهوم خاص است.
آرى هست و چنان است كه حكايت كرده است. (ص 349)
در قرآن، آياتى هست كه مُنزَل است در امامت و عصمت و منقبت و فضيلتِ على و آل وى. (ص178)
مصحفى به خطّ عثمان بن عفّان در جامعِ دمشق هست بر سر تربتِ اُمّ كلثوم. (ص612)
ج. كاربرد منفى «است» به صورت «نيست»
اين ساخت، در حالت خاص و ربطى در صيغه سوم شخص مفرد به كار رفته است و بيشتر در مفهوم ربطى است.
يك. كاربرد ربطى «نيست»
اگر گويد: امامت از اصول دين نيست، هر دو يكى حكم دارد. (ص174)
اين معنى در هيچ كتابى نيست از كتب شيعه اصوليه. (ص257)
دو. كاربرد خاص «نيست»
شيعت، منكر نباشند آن را و موضع نزاع نيست. (ص261)
طرفه نيست كه هر طايفهاى را مذهب و طريقت اين است. (ص462)
شك نيست كه به مذهب شيعت، امامت، از اصول ديانت است. (ص468)