خواصّ و عوامّ، حنيفى و شفعوى و شيعى بدانند كه سخن اوّلش به آخر نمىماند. (ص349)
3. آمدن حرف نفى، پيش از فعل و با فاصله، براى تأكيد بر نفى
آخر نه محمّد بِه از حسن بود؛ امّا زبان نگاه بايد داشتن كه ايشان صدر اوّل و جمهور اعظم اند. (ص350)
امّا آن ايمان و آن طاعت، نه ايمان و طاعتى باشد حقيقى و بر آن ثواب دادن عبث باشد و مستحقِّ مدح نباشند بر آن. (ص499)
4. آمدن حرف نفى بر سر افعال معين، در فعلهاى مستقبل و مجهول
اگر خداى خواهد كه به جبر در او آفريند، تواند؛ امّا نخواهد، و خواهد كه بنده به كسب و اختيار فعلِ خويش مؤمن و مطيع باشد. (ص499)
صحابه را - رضى اللَّه عنهم - گفتن و نوشتن بر مذهب مجبّره، خطا باشد؛ كه رضاى خداى چون در مشيت باشد، اگر نخواهد، راضى نباشد تا در اجراى الفاظ مذهبِ بد فراموش نكند. (ص12)
ساختمان افعال
تقسيمبندى فعل از حيث ساختمان، در كتابهاى دستور، به گونههاى مختلفى آمده است. احمدى گيوى، آن را به هفت دسته،۱ وحيديان و مشكوة الدينى به سه دسته،۲ ارژنگ به چهاردسته،۳ خانلرى به پنج دسته۴ و فرشيدورد به دو دسته۵ تقسيم مىكنند.
1.دستور زبان فارسى (۲)، انورى و احمدى گيوى، ص ۱۲۳.
2.يك. ساده؛ دو. پيشونددار؛ سه. مركّب (دستور زبان فارسى (۱)، ص ۵۶؛ دستور زبان فارسى بر پايه نظريه گشتارى، ص ۱۵۸).
3.يك ساده؛ دو. پيشوندى؛ سه. مركّب؛ چهار. گروهى (دستور زبان فارسى امروز، ص ۱۵۳).
4.يك. ساده؛ دو. پيشوندى؛ سه. مركّب؛ چهار. عبارت فعلى؛ پنج. فعلهاى ناگذر (دستور تاريخى زبان فارسى، ص ۱۵۳).
5.يك. بسيط؛ دو. غيربسيط. غيربسيط نيز به دو قسمت پيشوندى و مركّب تقسيم مىشود (دستور مفصّل امروز، ص ۴۱۳).