3. فعل مركّب
دستورنويسان، در باره فعل مركّب، نظر مشتركى ندارند. فعل مركّب، فعلى است كه از پيوند يك فعل «همكرد» مانند: كردن، نمودن، دادن، داشتن، ساختن، زدن و جز آنها با اسم يا صفت يا بن فعل و يا جزء ديگرى كه «فعليار» ناميده مىشود، پديد مىآيد.۱
اگر پيش از فعل ساده يا پيشوندى، يك يا چند تكواژ مستقل بيايد و با آن تركيب شود، كلمه حاصل، فعل مركّب است.۲
فعل مركّب، از دو سازه نحوى تشكيل مىشود: پايه و عنصر فعلى.۳
اصطلاح فعل مركّب را به افعالى اطلاق مىكنيم كه از دو كلمه مستقل، تركيب يافتهاند. كلمه اوّل، اسم يا صفت است و تغيير نمىپذيرد؛ يعنى صَرف نمىشود. كلمه دوم، فعلى است كه صرف مىشود و آن را «همكرد» مىخوانيم.۴
در اين نوشته، ملاك تشخيص فعل مركّب، تلفيقى از نظريات احمدى گيوى و وحيديان كاميار است.
پس شيعت، اين تمكين را حوالت كنند به وقت خروج مهدى و نزول عيسى از آسمان. (ص267)
همه جهان، خداى را عبادت كردند و شرك نياوردند. (ص270)
گفت: تا على را ديدم كه قوم كوفه را به قتالِ معاويه دعوت مىكرد، كينه وى هنوز در دل من است. (ص599)
گفتند: موسى را قبول كرديم؛ امّا از هارون برگشتند و او را تنها رها كردند. (ص446)
وگرنه به قدر معصيت عِقاب بفرمايد و با بهشت فرستد. (ص275)
برخى از همكردهاى به كاررفته در ساختار فعل مركّب در كتاب نقض عبارت اند
1.دستور زبان فارسى امروز، ارژنگ، ص ۱۵۳.
2.دستور زبان فارسى (۱)، وحيديان كاميار، ص ۵۷.
3.دستور زبان فارسى بر پايه نظريه گشتارى، مشكوة الدينى، ص ۱۵۸.
4.دستور تاريخى زبان فارسى، ناتل خانلرى، ص ۴۸.