اميرالمؤمنين و اوصياى او علیهم السلام كه بعد از او مىباشند، صاحبان امر من و خازنان علم مناند.
با وصىّ آخرى او ـ مهدى عجّل الله فرجه ـ با او نصرت مىكنم دين خود را، و ظاهر مىنمايم با او دولت خود را، و مردم به سبب او عبادت مىكنند با رغبت و يا اكراه.
گفتند: بلى، اقرار نموديم و شاهد شديم. اين پنج نفر بدون تأمّل اقرار نمودند. از ميان همه انبياء، اولىالعزم شدند. و حضرت آدم به همه اقرار كرد، ولى در حضرت بقيّةالله امام عصر مهدى ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ توقّف نمود، نه اقرار و نه انكار نمود. از اين جهت، اولى العزم نشد. و اين است معنى آيه شريفه :
(و لقد عهدنا إلى آدم من قبل، فنسي و لم نجد له عزمآ)۱
عهد كرديم با آدم قبل از اين، پس فراموش كرد ]و[ نيافتيم او را صاحب عزم.
و گفت همين، ديگر نگفت.
پس خداى تعالى امر فرمود آتشى افروخته شد. به اصحاب شمال امر فرمود : داخل باشيد، ترسيدند. و به اصحاب يمين امر شد داخل شويد، فورآ ـ بامثتال امره الشريف ـ داخل شدند. آتش بر آنها سرد و سلامت شد. اصحاب شمال اعتذار نمودند كه: خداوندا! بارالها! از ما درگذر. خطاب رسيد: درگذشتم، حالا برويد داخل آتش باشيد. باز ترسيدند، داخل نگشتند. از آن وقت مطيع و دوست و عاصى و متمرّد ثابت شد.
[نقد برخى سخنان در باب آيه ذرّ]
مغرور به رأى كاسد خود، احاديث معتبره را انكار نموده، مىگويد كه قائلين به عالم ذرّ، آثارى بعضى مرفوع و بعضى موقوف نقل كردهاند و تأويل آيه كردهاند. و ظاهر قرآن به اين شهادت دارد. زيرا كه بنا بر اين بايد خداوند عالم فرموده بود: «و إذ