گفتارى كوتاه در باب عالم ذرّ و رجعت در قرآن - صفحه 187

عالم جزاء محسوس، و شرعآ ثابت است. و وجود يك عالم منسىّ، مستلزم وجود عوالم ديگر نيست هرچند ممكن است.
و قول ايرادكننده كه بودن عالم ديگر را تجاهل گفته، دليل است به ردّ خودش كه حاصل كلامش امكان عالم است با علم به عدم وقوع. و اين را كسى انكار نمى‌كند.
و امّا ايراد به استلزام تناسخ، باطل است، زيرا كه تناسخ نسبت به قدرت خدا ممكن است، ليكن منافى ادلّه شرعيّه است به جهت اينكه قول به تناسخ انكار جنّت و نار و برزخ است. و وجود عالم ذرّ، چه دلالت دارد به ثبوت تناسخ؟ مى‌گوييم عالم ذرّ هست، به جهت اثبات قرآن عظيم و سنّت؛ و تناسخ واقع نيست به جهت انكار ائمّه دين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين، و منافات با كتاب و سنّت، و بس. پس نقوضات مذكوره به علما روا نيست، فضلا به اينكه استدلال نمايند به امثال اينها و امور دينيه را انكار كنند. اين ايراد كلام اهل تفريط بود.

[كلام اهل توجيه و تأويل]

امّا اهل افراط گفته‌اند: مراد اين است كه خداى تعالى حقايق را نشر نمود در پيش علم خود، و آنها را استنطاق فرمود با زبان قابليّت و استعداد و ذات، و او را در آنها دلائل نصب نمود. و در عقل آنها چيزى مركب كه آنها را داعى باشند به اقرار خدا؛ و اين به منزله شاهد گرفتن بنى‌آدم به نفسهاى خودشان ]است[ مثل «كُن» گفتن وقت خلقت اشياء، و مثل گفتن آسمانها و زمين كه آمديم در حال طاعت، و معلوم است كه اينجاها قول حقيقى نيست، بلكه تمثيل است وقتى كه آنها در اصلاب آباء عقليه و معدنهاى اصليّه بودند، در حالتى كه آنها رقائق در حقائق مذكوره بودند. و از اين آباء به «ظهور» تعبير شد به جهت اينكه هريك ظهر است يا ظاهركننده و يا ظاهر است نزد او، به جهت اينكه صور عقليّه نوريّه بودند، ظاهرةً در حدّ ذات خود آنها را شاهد گرفت. يعنى آنها شهادت ذوات عقليّه و هويّات نوريّه دادند.

صفحه از 190