و مخاطبه خداى تعالى با اصحاب يمين و شمال و مخاطبه با انبياى اولوالعزم و افروخته شدن و تكليف به اصحاب يمين و شمال به دخول نار و اطاعت اصحاب يمين به دخول نار و ترسيدن اصحاب شمال و داخل نبودن به آتش و اعتذار اصحاب شمال ـ الى آخره ـ همه واضح و لايح است در حقيقت قول، نه در خيال.
و خداى عزّوجلّ و علا، قادر است به نطق دادن هر جماد را. چنانكه از نطفه گنديده، بشر خلق مىفرمايد، مىتواند كه زمين و اعضا و جوارح را هم نطق بدهد.
در سابق ذكر شد كه از حضرت اباعبدالله جعفرين محمّد الصادق علیه السلام سؤال كردند: در عالم ذرّ، در حال ذرّ بودن چطور جواب دادند؟ فرمود: در آنها چيزى قرار داده شد در زمان خطاب مستطاب حضرت ربّ الارباب، با آن جواب عرض كردند.
و عجب اين است كه صاحب كلام مىفرمايد كه اين حديث به قول ما دلالت دارد، و نفهميده كه ردّ صريح است به خيالات فاسده او.
و در حديث ديگر فرمود كه از روى معاينه بود اين مطلب، يعنى سؤال و جواب مذكوره در آيه شريفه معاينه بود، پس معرفت ثابت شد و موقف منسى گرديد. و زودتر به خاطرشان مىآيد. و اگر نبود، كسى خالق و رازق خود را نمىشناخت. پس بعضى با زبان اقرار كردند، و با قلب اقرار نكردند. خداوند تبارك و تعالى در حقّ ايشان فرمود: (فما كانوا ليؤمنوا لما كذّبوا به من قبل)۱ يعنى: ايمان نمىآورند به چيزى كه در سابق تكذيب كردهاند. يعنى در دنيا ايمان نمىآورند به چيزى كه در عالم ذرّ تكذيب كردهاند. و ايمان و اقرار ظاهرى نمودهاند در عالم عقول يا ملكوت، چه تصديق به زبان و انكار به جنان تصوّر دارد. و حال آنكه آن عوالم بقول خودشان سلم محض است.
و احاديث در اين معانى حصر ندارند. پس تنطّق اعضا و جوارح و خبر دادن زمين آنچه در رويش واقع شده، همه با تكلّم ظاهرى است و زبان نمىخواهد. خداى تعالى به همه چيز قادر است و تسبيح سنگ ريزه اگر ظاهرى نباشد، معجزه نمىشود.