تمام معقولات او بديهى و ضرورى مىشود، حتّى معقولات نظرى او؛ زيرا بعد از اينكه به ضروريّات به طريق ضرورى و ارجاع بديهى ارجاع شود، ضرورى مىشود و ناگزير، به ذات آن عقل، حجّت خواهد بود. از آن روى كه آن عين كشف است ـ چنانكه بيان كرديم ـ و معلومات آن به عين انكشاف آن، كشف شده است. البتّه انكشاف معلومات ضرورى و نظرى آن به مُنبّه و مُذكّر نياز دارد تا علوم بسيط او را مركّب سازد، وگرنه انسان در مقام معارف اجمالى نه به پيدايش معرفتى خارج از خود نياز دارد، نه به عروض علمى از خارج خود.
ايشان در بيان ديگرى چنين مىگويد :
... العقل دليل عَلى جميع الضروريّات و هو الحاكمُ في إخراج النظريّات من الضروريّات.۱
عقل، دليل بر تمام ضروريّات است. عقل، حاكم است براى استخراج نظريّات از ضروريّات.
در بيان ايشان، نقش عقل در كشف مباحث و مسائل نظرى بهروشنى آشكار است و عباراتى چون: «الفاصل بين الموجود و المعدوم» و «إخراج النظريّات من الضروريّات» و «هو الفاروق بين الحقّ و الباطل» بيانگر اعتقاد ايشان در اين باب است. حتّى ارزش عقل هر عاقلى را بالاتر از ميزانهاى صناعى بشرى مىداند؛ بلكه ارزش و حجّيت آنها را به عقل هر عاقلى ارجاع مىكند و عُقَلا را در مقام بحث علمى با واجديّت نور عقل، از دانشهاى ميزانى اصطلاحى و فلسفه ارسطويى بىنياز مىخواند.
كار علمى و تتبّع عالمانه اقتضا مىكند در مقام بيان نظريّه علمى هر فردى، تمام سخنان وى ديده و پس از آن در مورد نظريّات او قضاوت شود كه گاهى در آثار محقّقان ديده مىشود كه براى كشف نظر انديشمندى تمام آثار مكتوب و غيرمكتوب او را مىبينند و اگر در برخى آثار، وى اشارهاى به اثرى كرده باشد كه در
1.همو، تقريرات الأصول، ص ۵۳