مىآيد.
نكته اين است كه عقل، يك سنخ است. پس هر زمانى كه يك عقل نسبت به يك شىء مستقل شد، آن شىء در نظر تمام عقول، مستقلّ است. و اختلافى كه در حُسن يا قبح يك شىء ديده مىشود، به اين دليل است كه يك طرف، محجوب از عقل است يا عقل او با اوهام، درآميخته است...
نيز در همين باب مىگويد :
كما عرفت سابقآ أنّ العقول مشكّكة في نيل المستقلّات، فبعضهم يستقلّ بثلاثة منها و بعضُهم بالأكثرِ إلى أن يصلَ إلى عقل خاتم النبييّن صلی الله علیه و آله فإنّه يدرک كلَّ المستقلات الواقعيّة.۱.
چنانكه پيشتر گفته شد، عقول در دستيابى به مستقلّات، پيرو حكم تشكيك هستند. بعضى از آنها نسبت به سه حكم، مستقلّ هستند و بعضى بيشتر، تا برسد به عقل خاتمالنبيّين صلی الله علیه و آله، كه تمام مستقلّات واقعى را درك مىكند.
حجّيّت عقل در حوزه مباحث اصولى
عقل در نظر اصوليّين از فقهاء، نقش اساسى در مباحث اصول فقه دارد. نقش عقل در مباحث اصولى مرحوم ميرزا نيز بسيار پر رنگ مطرح شده است. ايشان قائل به حجّيت عقل براى هر عاقلى است، نه اينكه عقل براى صاحبان عقل كلّ و عقول متوسّط حجّت باشد. ايشان در اين باب مىگويد :
إنّ العقلَ حجّةٌ عَلى ذاته و عَلى معلوماته و عَلى حجّيته عَلى معلوماته. و ... أنّه جوهرٌ نوريُّ الذّات يجده الإنسانُ و يشاهدُه بالوجدانِ، إذ كان ذلک الشّخصُ في زمانٍ و لم يكن في ذلک الزّمان له عقلٌ ثمّ صار عاقلا. فلو توجّه إلى حالة وجدانه له، يجد حقيقةَ ما وُجِد فيه و يشاهدُها وجدانآ بتمامِ كنهه.
1.حلبى، تقريرات الأصول، ص ۵۷ و ۵۸