راهنمايى تعاليمى است كه از معصومين به ما رسيده و اگر هم بتوان استدلال عقلى بر آن آورد، پس از صدور تعليم از ناحيه پيشوايان هدايت ماست. شاهد اين مطلب آن است كه فرقههاى اهل تسنّن به اين معرفت نائل نشدهاند. ۱
نتيجه اين نظريّه آن است كه ما عقلاً توانايى تنزيه خدا را از نقص نداريم؛ چون عقل ما صفات نقص را نمىتواند تشخيص دهد. پس بايد ببينيم كه در شرع چه صفاتى به خدا نسبت داده مىشود و همانها يا مترادفهاى آنها را اطلاق كنيم و غير از آن هم هيچ نگوييم.
ب ـ بررسى ديدگاه مطرح شده در مورد اسماء و صفات
چنانكه در نوشتارهاى گذشته آورديم، اصل اصيل و محورى در بحث توحيد، «نفى تعطيل و نفى تشبيه» از ذات مقدّس پروردگار است. ميزان وفادارى به اين اصل روشن مىكند كه تا چه اندازه به توحيد معتقديم. به نظر ما اين نظريّه علىرغم پذيرش اوليه اين اصل، در عمل به آن وفادار نمانده است. ما اين نظريّه در باب اسماء و صفات الهى را در ضمن بيان پانزده نكته مورد بررسى قرار مىدهيم :
1. اگر عقل توانايى تنزيه خداى متعال را نداشته باشد، به اين معناست كه هيچ دليل عقلى بر ردّ نقائص از ذات خداوند نداريم و اين تا نفى تعطيل هم پيش مىرود؛ يعنى بنا براين نظريّه، ما نمىتوانيم خدا را عقلاً از معدوميّت تنزيه كنيم و دليل عقلى بر نفى تعطيل نداريم. بدين ترتيب، اصل اثبات صانع هم عقلى نخواهد بود صانع بايد نقلاً اثبات شود! آيا جز اين است كه حجّيت نقل هم فرع بر اثبات عقلى خداست؟ در اين صورت، آيا بر سر شاخ بن نبريدهايم؟ و با خود نقل هم مخالفت نكردهايم كه فرمود :
الْحُجَّةُ فِيَما بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللهِ الْعَقْلُ.۲إِنَّ الْعَاقِلَ لِدَلَالَةِ عَقْلِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللهُ قِوَامَهُ وَ زِينَتَهُ وَ هِدَايَتَهُ عَلِمَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ.۳