ملامت و سرزنش شديد آن حضرت قرار گرفتهاند.
از امام صادق علیه السلام روايت شده است: هنگامى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله براى فتح مكّه حركت كرد، ماه مبارك رمضان بود و آن حضرت و اصحابش روزهدار بودند. در آن ميان جمعى نيز پياده حركت مىكردند. وقتى به منزل «كراع الغميم» ۱ رسيدند،
حضرت دستور داد ظرف آب آوردند و بين ظهر و عصر بود كه با آن آب افطار كرد و اصحاب نيز افطار كردند؛ امّا جمعى حاضر به افطار نشدند و بر روزه خود باقى ماندند. پيامبر آنان را عُصاة (جمعيّت سركش) ناميد. ۲. اين تعبير ضربهاى بر آنان بود تا به خود آيند و منضبط شوند و نيز هشدارى بود براى ديگران.
از موارد ديگر بىانضباطى اصحاب پيامبر كه نتيجهاى جز ندامت براى آنان نداشت، مخالفت آنان با پيماننامه صلح حديبيه بود؛ صلحى كه سودمندتر و پر بركتتر از آن در تاريخ زندگى پيامبر نبود و خداوند آن را «فتح مبين» خواند و به سبب آن بود كه راه فتح مكّه هموار شد. واقدى به اسناد خود آورده است كه چون صلح كردند و فقط نوشتن صلحنامه باقى مانده بود، ناگهان عمربن خطاب از جاى برجست و گفت: «اى رسول خدا صلی الله علیه و آله مگر ما مسلمان نيستيم؟»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چرا، مسلمانيم.» عمر گفت: «پس چرا در دين خود اظهار خوارى و كوچكى كنيم؟»
حضرتش فرمود: «من بنده خدا و فرستاده او هستم و هرگز با فرمان خدا مخالفت نمىكنم و او هم هرگز مرا تباه نخواهد كرد.» ولى اين قضيّه بر عمر بسيار سنگين بود و از آن سخت ناراحت بود. بدين روى، مرتّب به رسول خدا صلی الله علیه و آله اعتراض مىكرد و مىگفت: «چرا بايد چنين كنيم و در دين خود اظهار خوارى و كوچكى نماييم؟» و رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز مىفرمود: «من فرستاده خدا هستم و او هرگز مرا تباه نمى كند.» و عمر
1.. «كراع الغميم» نام واديى ميان مكّه و مدينه، در دو منزلى مكّه است. (حموى، ج ۴، ص ۴۴۳)
2.كلينى، ج ۴، ص ۱۲۷؛ همين مضمون در: واقدى، ج ۲، ص ۸۰۲