1. مقدّمه (طرح مسئله)
شأن انسان عاقل، نظم و برنامهريزى است و سيره پيامبران بر برنامهريزى و نظمى الهى استوار مىشود. مشى آنان چنين نبود كه بدون برنامهاى مشخّص در دعوت گام نهند و در پيچ و خم روزمرگيها اسير شوند. مقصد، راه، روش و جز اينها به اذن خدا برايشان روشن بود و در رويارويى با حوادثِ پيش آمده و مشكلات اجتماعى و اقتصادى نيز با برنامهاى الهى عمل مىكردند.
نظم و انضباط، نه تنها در زندگى و سيره پيامبران الهى جارى و سارى بوده است، بلكه هستى، يعنى كتاب تكوينى خدا و نيز قرآن كريم، كتاب تشريعى و تدوينى خدا، از مظاهر بارز نظم كامل الهىاند. رسالت پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله نيز اين بود كه مردم را قرآنى كند و با نظم الهى خوى دهد و به سعادت رساند:
(إنّ هذا القرآن يهدي للّتي هي أقوم و يبشّر المومنين الذين يعملون الصالحات أنّ لهم اجراً كبيراً)۱
انسانى كه تربيت قرآنى مىيابد، به نظم و انضباطى همهجانبه مىرسد و رسم و آيينش درست و استوار مىشود؛ به همان دقّت و استوارىِ نظم حاكم بر هستى. خداوند در قرآن كريم اين نظم و نظمپذيرى را يادآور مىشود:
(و جعلنا اللّيل و النهار آيتين فمحونا آية اللّيل و جعلنا آية النهار مبصرة لتبتغوا فضلاً من ربّكم و لتعلموا عدد السّنين و الحساب و كلّ شيءٍ فصّلناهُ تفصيلاً)۲
در همين راستا، اميرمومنان على علیه السلام در نهجالبلاغه نكاتى يادآور شده كه بيانگر اين حقيقت است؛ آنجا كه وجود نظم و انضباط را در كتاب آفرينش، سارى و جارى مىداند:
... آنچه آفريد، سنجيد و نيكش استوار كرد و پايان كارش را نگريست؛ پس به لطف تدبيرش راست كرد و بدانچه برايش آفريده شد، گسيلش داشت؛