همچنان پاسخ پيامبر صلی الله علیه و آله را مىداد. ابنعبّاس گويد: «عمر هنگام خلافت خود اين قضيه را برايم تعريف كرد و گفت: در آن هنگام، دچار چنان شكّ و ترديدى شده بودم كه از ابتداى مسلمانى خود تا آن روز گرفتار چنان ترديدى نشده بودم، و اگر در آن روز گروهى را مىيافتم كه به سبب آن قضيّه از مسلمانى دست برمىداشتند، من نيز دست از مسلمانى مىكشيدم. ولى خداوند تبارك و تعالى سرانجام آن را خير و رشد قرار داد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله داناتر بود.» ابوسعيد خدرى نيز گويد: «روزى نزد عمر نشسته بودم و عمر اين قضيّه را برايم تعريف كرد و گفت: در آن روز گرفتار چنان شكّ و ترديدى شدم كه پاسخ پيامبر صلی الله علیه و آله را آنگونه دادم كه هرگز چنان نگفته بودم... به خدا سوگند، در آن روز چنان شك و ترديدى به دلم راه يافته بود كه با خود مىگفتم اگر صد نفر هم رأى مىبوديم، هرگز تن به آن صلح نمى داديم.» ۱
البتّه پس از فراغت از صلحنامه، وقتى پيامبر به اصحاب خود فرمود: «برخيزيد و قربانيهاى خود را بكشيد و سرهايتان را بتراشيد»، باز تعلّل ورزيدند و بىانضباطى نشان دادند، امّا بهزودى، به سامان آمدند و فرمان پيامبر را اجابت كردند. ۲
بدين ترتيب مشاهده مىشود كه چگونه بىانضباطى موجب پشيمانى و ندامت مىگردد و ممكن است اساس يك مديريت صحيح را در هم ريزد و مانع تحقق برنامهها شود.
در حجّةالوداع نيز پيامبر فرمان داد كه هركس قربانى با خود نياورده، ابتدا بايد عمره بهجا آورد و از احرام بيرون آيد، سپس مراسم حج را انجام دهد؛ و آنان كه با خود قربانى همراه آوردهاند بايد بر احرام خود باقى بمانند. برخى از اين فرمان پيروى كردند و برخى مخالفت. پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله از تخلّف و بىانضباطى آنان به شدّت ناراحت شد و آنان را سخت سرزنش كرد. ۳
آن حضرت خواهان آن بود كه نظمى الهى بر يارانش حاكم باشد و براى رسيدن