2ـ3) عدالت و طهارت
اكثريّت اهل تسنّن به عدالت عموم اصحاب عقيده دارند و آن را دليل صلاحيّت در بيان سنّت شمردهاند. دليل اين عقيده را مواردى دانستهاند همچون آيه 143 سوره بقره كه مخاطبان و اصحاب را امّت وسط و متعادل خوانده است و يا رواياتى چون «اصحابى كالنجوم» كه آنان را چون ستارگان، سبب راهيابى دانسته است. ۱
در مقام نقد مىگوييم: درباره عدالت و نزاهت اصحاب، نكاتى قابل تأمّل است : 1. آيات عموماً با قيدهايى چون امر به معروف و نهى از منكر و يا انجام اعمالى نيكو چون بيعت با پيامبر صلی الله علیه و آله و فداكارى همراه است. پس نمىتوان از آن آيات براى مدح و رضاى هميشگى خدا از همه اصحاب استفاده كرد. وگرنه خلفا اصحاب خلافكار را مجازات نمىكردند. 2. روايات هم ـ به فرض صحت ـ مطلق نيست، و گرنه قبل از همه، خود اصحاب بايد به آن پايبند بودند. 3. سيره ناهمگون عموم اصحاب، فرض هدايت يافتن با اقتدا به هر يك از آنان را ممتنع مىسازد. و آنچه در قبل، نسبت به افرادِ سرآمدِ اصحاب (خلفا) ذكر شد، به صورت شديدتر درباره عموم اصحاب قابل طرح و تحليل است. 4. انبوه آيات شديداللحن خطاب به اصحاب، بهويژه در آخرين سوره نازله (توبه) و همچنين كثرت و صراحت احاديث بىشمار هشدار كه در صحاح، سنن و جوامع آمدهاند، عدالت اكثريّت اصحاب را زير سوال مىبرد. بهعنوان نمونه آمده است: (و ممّن حولكم من الأعراب منافقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم...)۲ اين آيه حسن ظنّ به عموم اصحاب را مشكل مىسازد، مخصوصاً كه از حرفهاى بودن در نفاق ياد مىكند.
بخارى نقل كرده است كه ابن ابىمليكه سى نفر از اصحاب را درك كرد كه از نفاق و ادّعاى ايمان هراس داشتند. ۳ عمر منافقان را