رويكرد كلامى در تفسير مناهج البيان - صفحه 106

موضوع پرداخته و در همين قسمت به نقد ديدگاه‏هاى زمخشرى و فخررازى پرداخته است. ۱

2 - 1 . تحدّى به قرآن

مفسّر ما، پس از بحثى تفصيلى كه ذيل آيه 23 سوره بقره درباره تحدّى به قرآن آورده، نكاتى جامع بيان مى‏دارد كه از سويى مؤمنان را در فهم حقيقت اعجاز كمك مى‏كند، و از سوى ديگر، با تأمّل در آن، پاسخ ژرف به منكران نبوت مى‏توان يافت. مرحوم ملكى مى‏نويسد:
«نبوت و رسالت، تعليم الهى و روشنگرى و هدايت از جانب خداى سبحان است، كه از حقيقت ذات نبى و رسول خارج است، بلكه به طور افاضه از جانب خداى تعالى به شيوه‏اى خارق عادت و مُبطل نظامِ شناخته شده طبيعى به پيامبر مى‏رسد... اين تعليم الهى به گونه ديگرى است كه سنخ و طور و حقيقت آن با تمام علوم بحثى و كشفى و علوم رايج در زمان ما - كه از تكرار تجربه‏ها به دست مى‏آيد - تفاوت دارد. اين تعليم الهى، به ذات خود براى خود حجّت است، چيزى جز فعل خداى سبحان نيست كه فعل الهى، كيف و طور ندارد. اين بيان، در مقام ثبوت است.
امّا در مقام اثبات: عموم مردم از درك اين حقيقت و رسيدن به آن با حواسّ و انديشه‏ها و خردهاى خود در احتجاب اند. از اين رو، امّت‏هاى پيامبران با انكار ادّعاهاى ايشان (رسالت ونبوت) رو در روى آن بزرگواران ايستادند، و آن‏ها را هدف انواع مسخره‏ها قرار دادند. پس ناگزير بايد دليل‏ها، نشانه‏ها و علامت‏هايى در ميان باشد تا آن امّت‏ها، به نبوت پيامبران آگاه شوند و كلام ايشان را تصديق كنند و گردن نهند. راهى به اين امر، تصوّر نمى‏شود جز اعجاز، زيرا اعجاز، واسطه و طريقى است براى رسيدن امّت‏ها به تصديق ادّعاى نبوت و رسالت كه پيامبران آوردند. اعجاز، راهى به تصديق جزئيات اهداف و موارد دعوت انبياء نيست، چرا كه برخى از اهداف پيامبران، چنان است كه قبول آن تنها پس از علم و معرفت و ايمان به نبوت پيامبر، روا است. در حالى كه بعضى از موارد دعوت پيامبران را بايد با علم و نظر و تذكّر به دست آورد، و درباره برخى ديگر از آن موارد - مانند فروع و احكام شرعى تعبّدى - صِرف تعبّد كافى است.
سرّ اثبات اعجاز، و كاشفيّت آن از مقام رسالت و نبوّت، آن است كه نبوت و رسالت، امرى

1.همان، ج ۲۹، ص‏۳۴۵ و ۳۴۶

صفحه از 114