ابراهيم از ابتلاءاتى است كه در مسير او قرار گرفت. خداى متعال، به اين سبب وى را به امامت نائل ساخت و اين مقام را در نسل او قرار داد. و تا زمانى كه قرآن و اهل آن باقى است، امامت هم باقى است.
2 - مقام امامت، قطعاً از نظر زمان و رتبه، متأخّر از دوران ابتلاى او به كلمات و آزمايشها بوده است، لذا با دقت و استنباط روش مىگردد كه محلّ و موطن ابتلاى حضرت ابراهيم، ظرف نبوت و امامت او بود، نه قبل از آن، چرا كه حضرت ابراهيم قبل از برخورد با ابتلاءات به نبوت و رسالت رسيده بود.
3 - خداى متعال، جعل امامت را به ذات عليم و حكيم خود منسوب كرده است، چرا كه خود، بهتر مىداند كه امامت را كجا قرار دهد. در اين آيه، جعل مترادف با خلق نيست. البته جعل در امور تكوينى به معناى خلق است، چنانكه مىفرمايد: «جعل اليل سكنا»۱. امّا در غير اعيان خارجى مانند اين آيه و نظاير آن، «جعل» عبارت از نوعى عنايت است كه به دائره تشريع و تعبّد مولوى متوجّه و مربوط است، به گونهاى كه اگر خداوند مبدأ چنين جعلى نباشد، اين مقام به جعلِ جاعل ديگر محقّق نخواهد شد. جعل و تشريع، حقّ مطلق پروردگار عالم و از شؤون خاصّ مالكيت الهى است. و اگر كسى - جدا از اراده و اذن الهى - خود يا كس ديگر را امام مردم قرار دهد، وى در حوزه ربوبيت پروردگار عالم، با خداوند به منازعه پرداخته و به ضرورت عقل، مرتكب حرام شده است. ۲
صاحب مناهج البيان سپس به نقل نظرات محمد عبده در تفسير المنار و ديدگاه فخررازى در مفاتيح الغيب پرداخته و آنها را با ادله كلامى استوار، ردّ مىكند.۳
وى، پس از بررسى مفصل در مقام جمعبندى و نتيجهگيرى مىنويسد :
«از بيانات و توضيحات پيشين، به دست مىآيد كه ابراهيم عليه السلام پس از تشرّف به شرف نبوّت و رسالت، و پس از ابتلاء به كلمات و اتمام آنها و وفا به آن پيمانها، مورد اكرام خداى تعالى قرار گرفت، به كرامتى بزرگ، كه او را امام براى مردم قرار داد، يعنى كسى كه پيشوا و مقتداى مردم باشد. پس تصرّفات، اوامر، نواهى و سنّتهاى حيكمانه كه به اذن خداى سبحان، بنا نهاد، به عنوان شريعت الهى است كه پيروى از آن واجب است. از اين رو، امامتى كه در آيه، از آن سخن مىگويد،
1.انعام، ۹۶
2.همان ، ج ۱، ص۳۳۸ - ۳۴۰
3.همان، ج ۱، ص۳۴۰ - ۳۴۴