شفاعت در تفسير مناهج البيان - صفحه 118

1 - شفاعت چيست ؟

درخواست كننده با اصرار و ابرام بر اساس طبيعت خويش براى رسيدن به مقصودش، ديگرى را كه نزد صاحب قدرت مقرب‏تر و نزديكتر و داراى منزلت و مقام است به خود ضميمه مى‏كند تا براى درخواست و پافشارى در برابر صاحب قدرت كمك و ياريش كند. اين مطلبى است كه ميان خردمندان از ملتها و مردمان ديگر نيز پذيرفته‏است.۱

2 - واژه شفاعت

در بيان واژه شفاعت، مفسر از كتابهاى لغت همچون اساس البلاغة، لسان العرب، مجمع البحرين و النهايه بهره جسته و مى‏نويسد:
الشفع: خلاف الوتر و هو الزوج (لسان العرب). شفعت الشى‏ء شفعاً من باب نفع يعنى ضممته الى الفرد(مجمع البحرين). كان وتراً فشفعته بآخر، و هو مشفوع به (لسان البلاغة) . شفع يشفع شفاعة فهو شافع و شفيع و المشَفع: الذى يقبل الشفاعة، و المشَفَّع: الذى تقبل شفاعته ۲.

3 - حق شفاعت

نزد خردمندان واضح است كه خداوند سبحان در همه شؤن الوهيت و ربوبيت يكتاست و همه امور مخلوقات و شؤن تكوينى و تشريعى مِلك مطلق اوست و از ازل تا ابد در دنيا و آخرت به او باز مى‏گردد. ظهور اين مالكيت در آخرت - كه كسى را در آنجا قدرتى نيست - آشكارتر و واضح‏تر است و اگر در اين دنيا مالكيت و يا سلطنت يا قدرتى را به كسى بخشيد، در قيامت همه از قدرتها و مايملك دنيايى تهى مى‏شوند و همه قدرتها و سلطه‏ها و نعمت‏هايى كه به صورت امانت در دست آنها بود، به مالك اصلى و بخشنده آن يعنى خداى ملك حقّ قيّوم باز مى‏گردد. همان گونه كه در قرآن مى‏فرمايد: «مهطعين مقنعى رؤوسهم لا يرتد اليهم طرفهم و افئدتهم هواء» ۳.
مفسر براى تحكيم بيان خود از آيه 16 سوره مؤمن و امثال آن استمداد مى‏طلبد كه مى‏فرمايد: «يوم هم بارزون لا يخفى على الله منهم شى‏ء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار» روزى كه آنها نمودارند، بر خدا چيزى از ايشان پنهان نماند. در آن روز پادشاهى از آنِ چه كسى است؟ از آنِ خداى يكتاى چيرگى جو ۴ . حق اين است كه شفاعت و تصرف در عفو يا عقوبت بندگان با عدل و فضل حق تعالى و مطلقاً از آنِ اوست. شكى نيست در اين كه خداوند سبحان، مالك بخشش و مجازات كردن بندگان است، بدون اينكه كسى توانايى يا قدرتى در برابر او داشته باشد و اگر شفيعان براى فردى شفاعت كنند، اين از مالكيت و قدرت حق تعالى نمى‏كاهد زيرا خداوند كه مالك عفو و عقاب است در مرتبه شفاعت هم مى‏تواند ببخشد و مى‏تواند نبخشد يعنى شفاعت را بپذيرد يا نپذيرد۵.
مرحوم ميانجى در ضمن تفسير، گاه كلامى از استادش‏۶ - با تعبير «شيخ ما» - مى‏آورد، چنانكه در اين مورد هم مى‏نويسد: شيخ ما مى‏گفت: «آنچه درباره اثبات شفاعت آمده از متشابهات است كه روش گذشتگان به تفويض و تسليم امر شفاعت بود و اين مزيتى است كه خداوند در روز قيامت به هر كه بخواهد اين امكان را مى‏دهد. ما از معنى شفاعت به حقيقت آگاه نيستيم و هنگامى‏كه درباره نسبت شفاعت به خداوند صحبت مى‏كنيم، مقام او جلّ جلاله منزه است از معناى شفاعتى كه در اذهان مردم شناخته شده است» ۷.۸

1.ملكى، مناهج، ج ۱، ص ۲۲۶

2.النهاية، به نقل : مناهج، ج ۱، ص ۲۲۵ ؛ ج ۳، ص ۱۰

3.ابراهيم، ۴۳

4.مناهج، ج ۱، ص ۲۲۷ ؛ ج ۳، ص ۱۰

5.همان، ج ۱، ص ۲۲۷

6.علامه ميرزا مهدى غروى اصفهانى (م ۱۳۶۵ق)

7.مناهج، ج ۱، ص ۲۲۷

8.شفاعت در عرف يعنى وساطت است كه صاحب آبرو و منزلتى است نزد صاحب قدرتى براى فردى كه موردمؤاخذه قرار مى‏گيرد و يا حاجتى دارد، تا از گناه و تقصير او درگذرند و يا حاجتش را برآورند.

صفحه از 123