1 - 4 . آيات نفى شفاعت
برخى از مفسران مانند صاحب تفسير المنار با استناد به برخى آيات، شفاعت را به طور كلّى منتفى مىدانند، مانند: «لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة» در آن روز، سوداگرى و دوستى و شفاعت نيست۱«فما تنفعهم شفاعة الشافعين» شفاعتِ شفاعت كنندگان سودشان ندهد.۲مفسر مناهج البيان مىنويسد: با مطالبى كه درباره مالكيت مطلق حق تعالى آورديم، ضعف گفته صاحب المنار آشكار است. زيرا آياتى نشان دهنده اين است كه شفاعتى وجود دارد. مانند آيه : «من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه» كيست كه بدون اذن او(الله) نزدش شفاعت كند.۳
مرحوم ميانجى، نفى شفاعت را در مورد كسانى مىداند كه از روى هوى و هوس و خرافات خويش براى حق تعالى شريك قائل بودند و در پرستش و عبوديت، بتها و امثال آن را مدّ نظر داشتند. لذا آيات قرآن مىفرمايد كه در روز دين و روز حساب - روزىكه همه حقيقتها براى همه روشن مىشود - هيچ شفيع و ياورى نخواهند داشت. و در بيان آن، آيات زير را شاهد مىآورد: و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضّل عنكم ما كنتم تزعمون۴لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة۵. مفسّر مىنويسد: قطع شدن اسباب و چاره و هرگونه وسيلهاى در روز قيامت و آشكار شدن قدرت الهى بر دشمنانش و خوار كردن آنها در آن روز، حقّ كفار است.
نيز مىفرمايد: «واتقوا يوماً لا تجزى نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون» بترسيد از روزى كه هيچ نفسى به جاى نقس ديگر جزا داده نشود و از او شفاعتى پذيرفته نگردد و از او عوضى نگيرند و يارى نشود.۶مشركانى كه بتها را به جاى خداوند مىپرستيدند و آنها را شفيع قرار مىدهند بدانند كه بتها هيچگونه استقلالى در امر شفاعت ندارند۷.
مرحوم ميانجى آيه 53 سوره اعراف را براى بيان حال مشركان در قيامت شاهد مىآورد كه مىگويند: «فهل لنا من شفعاء فيشفعوا لنا»آيا شفيعانى هستند كه براى ما شفاعت كنند؟در آيه 51 سوره انعام نيز مىفرمايد: «ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع لعلهم يتقون» غير از او ولى و شفيعى ندارند، بسا كه تقوا پيشه كنند. و در آيه 18يونس مىفرمايد: «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله» جز خدا چيزى را كه نه زيانى برايشان دارد و نه نفعى عبادت مىكنند.۸ بنابراين نفى شفاعت يعنى نفى شفاعتى كه بدون اجازه و امر الهى باشد۹
ذيل آيه 255 بقره كه مىفرمايد: «من ذا الذى يشفع عنده» مفسّر مىنويسد: استفهام، استفهام انكارى است، يعنى كسى قادر نيست كه نزد خدا شفاعت كند، زيرا شفاعت، دخالت و تصرّف در امور تكوينى است و اثر نمىكند و عمل نمىكند مگر به خواست و قدرت حق تعالى. اينكه پس از آن مىفرمايد: «الاّ باذنه» استثنا از نفى مطلق است. بديهى است كه استثنا در مسئلهاى نفى شده، اثبات براى چيزى از آن است و آيه مباركه نصّ صريح در نفوذ شفاعت و جواز آن و رخصت شفاعت با اجازه حق تعالى دارد، بعد از آنكه اين حقّ را به افرادى از بندگان صالح تمليك كرده است. بنابراين آياتى از قرآن كريم وجود شفاعت نزد حق تعالى را اثبات مىكند۱۰.