شفاعت در تفسير مناهج البيان - صفحه 120

1 - 4 . آيات نفى شفاعت

برخى از مفسران مانند صاحب تفسير المنار با استناد به برخى آيات، شفاعت را به طور كلّى منتفى مى‏دانند، مانند: «لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة» در آن روز، سوداگرى و دوستى و شفاعت نيست‏۱«فما تنفعهم شفاعة الشافعين» شفاعتِ شفاعت كنندگان سودشان ندهد.۲مفسر مناهج البيان مى‏نويسد: با مطالبى كه درباره مالكيت مطلق حق تعالى آورديم، ضعف گفته صاحب المنار آشكار است. زيرا آياتى نشان دهنده اين است كه شفاعتى وجود دارد. مانند آيه : «من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه» كيست كه بدون اذن او(الله) نزدش شفاعت كند.۳
مرحوم ميانجى، نفى شفاعت را در مورد كسانى مى‏داند كه از روى هوى و هوس و خرافات خويش براى حق تعالى شريك قائل بودند و در پرستش و عبوديت، بت‏ها و امثال آن را مدّ نظر داشتند. لذا آيات قرآن مى‏فرمايد كه در روز دين و روز حساب - روزى‏كه همه حقيقت‏ها براى همه روشن مى‏شود - هيچ شفيع و ياورى نخواهند داشت. و در بيان آن، آيات زير را شاهد مى‏آورد: و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضّل عنكم ما كنتم تزعمون۴لا بيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة۵. مفسّر مى‏نويسد: قطع شدن اسباب و چاره و هرگونه وسيله‏اى در روز قيامت و آشكار شدن قدرت الهى بر دشمنانش و خوار كردن آنها در آن روز، حقّ كفار است.
نيز مى‏فرمايد: «واتقوا يوماً لا تجزى نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون» بترسيد از روزى كه هيچ نفسى به جاى نقس ديگر جزا داده نشود و از او شفاعتى پذيرفته نگردد و از او عوضى نگيرند و يارى نشود.۶مشركانى كه بت‏ها را به جاى خداوند مى‏پرستيدند و آنها را شفيع قرار مى‏دهند بدانند كه بت‏ها هيچگونه استقلالى در امر شفاعت ندارند۷.
مرحوم ميانجى آيه 53 سوره اعراف را براى بيان حال مشركان در قيامت شاهد مى‏آورد كه مى‏گويند: «فهل لنا من شفعاء فيشفعوا لنا»آيا شفيعانى هستند كه براى ما شفاعت كنند؟در آيه 51 سوره انعام نيز مى‏فرمايد: «ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع لعلهم يتقون» غير از او ولى و شفيعى ندارند، بسا كه تقوا پيشه كنند. و در آيه 18يونس مى‏فرمايد: «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله» جز خدا چيزى را كه نه زيانى برايشان دارد و نه نفعى عبادت مى‏كنند.۸ بنابراين نفى شفاعت يعنى نفى شفاعتى كه بدون اجازه و امر الهى باشد۹
ذيل آيه 255 بقره كه مى‏فرمايد: «من ذا الذى يشفع عنده» مفسّر مى‏نويسد: استفهام، استفهام انكارى است، يعنى كسى قادر نيست كه نزد خدا شفاعت كند، زيرا شفاعت، دخالت و تصرّف در امور تكوينى است و اثر نمى‏كند و عمل نمى‏كند مگر به خواست و قدرت حق تعالى. اينكه پس از آن مى‏فرمايد: «الاّ باذنه» استثنا از نفى مطلق است. بديهى است كه استثنا در مسئله‏اى نفى شده، اثبات براى چيزى از آن است و آيه مباركه نصّ صريح در نفوذ شفاعت و جواز آن و رخصت شفاعت با اجازه حق تعالى دارد، بعد از آنكه اين حقّ را به افرادى از بندگان صالح تمليك كرده است. بنابراين آياتى از قرآن كريم وجود شفاعت نزد حق تعالى را اثبات مى‏كند۱۰.

1.بقره ، ۲۵۴

2.تكوير، ۴۸

3.بقره، ۲۵۵

4.انعام، ۹۴

5.بقره، ۲۵۴

6.بقره، ۴۸

7.مناهج، ج ۳، ص ۱۱

8.همان، ج ۱، ص ۲۲۸

9.همان، ج ۳۰، ص ۲۴۰

10.همان، ج ۳، ص ۱۳

صفحه از 123