نگاهى به علوم قرآنى‏ بر اساس تفسير مناهج البيان‏ - صفحه 134

5 - 2 . تفسير و روش صحيح آن :

1 - 5 - 2 . معناى تفسير :

تفسير را «پرده بردارى از يك چيز و آشكار ساختن آن» معنى كرده‏اند. بنابراين تفسير كلام با نوشتار، هنگامى ضرورت مى‏يابد كه در دلالت آن بر مراد گوينده يا نويسنده، مانع و حجابى وجود داشته باشد. پس اگر كلامى در معنايى، صراحت يا ظهور داشته باشد، بيان آن ظهور، تفسير ناميده نمى‏شود، زيرا حجابى در سخن صريح و ظاهر وجود ندارد.
براساس اين تعريف و با توجه به بحث خطاب عام و خطاب خاص، اين چنين به دست مى‏آيد كه :
در آنجا كه خطاب عام - مرتبه دلالت نصوص و ظواهر قرآن - مطرح است، ظهور ابتدايى آيات حجيت دارد و نيازى به رفع مانع و حجاب نمى‏باشد. بنابراين، اين بخش از آيات قرآن، از تفسير بى‏نياز است.
در خطاب خاصّ قرآن - كه نمى‏توان به ظهور ابتدايى آيات استناد نمود - نياز به تفسير و پرده برداشتن و رفع حجاب دارد. تفسير در اين مقام عبارت است از: «بيان مراد خداوند؛ پرده بردارى از آن با اِعمال روشهاى علمى و اصولى، بهره‏گيرى از قرائن متصل و منفصل در آيات و روايات معصومين، و با استفاده از ادلّه عقلى و به طور كلى ادلّه اربعه.»
با توجه به اين معنا، روش پسنديده و صحيح تفسيرى از نظر مؤلف گرانقدر، روش اجتهادى است كه مبتنى بر عقل و قرآن و سنت است و فقهاى بزرگ اصولى شيعه بر آن روش بوده‏اند.

صفحه از 144