بگذريم، مطالب كتاب او كه به عنوان اعتراض و نقطهضعف مذهب شيعه و به قول او «روافض» مطرح شده، از پنج گونه خارج نيست:
يكم. مطالب بىاساس و دروغ و مجعول كه ظاهراً با علم به اين كه خلاف واقع است، مطرح شده، مانند نقل روايتى به اين مضمون از امير مؤمنان عليه السلام كه بر منبر كوفه فرمود: ألا انّ خير هذه الاُمّة بعد نبيّها أبو بكر ثم عمر.
پاسخ اين قبيل دروغها بسيار واضح است. مثلاً صاحب كتاب نقض در همين موردى كه ياد شد، مىنويسد:
امّا اين كلمات كه به دروغ به امير المؤمنين نسبت داده است، حاشا كه امير المؤمنين با وفور عصمت و كثرت علم و دانش مانند اين سخن گويد ... . ۱
دوم. مطالبى هستند كه در برخى كتابهاى شيعه و يا در برخى روايات منقوله در كتابهاى شيعه مطرح شدهاند؛ امّا اين طور نيست كه همه دانشمندان شيعه، آن را پذيرفته باشند.
پاسخ اين گونه مطالب نيز روشن است؛ زيرا در مباحثه و مناظره ميان دو مذهب فقط مىتوان آنچه را كه اهل هر مذهب به عنوان يكى از مسلّمات آن پذيرفتهاند، مورد اعتراض و گفتگو قرار داد، نه نظريات شخصى برخى از افراد را كه غالب دانشمندان آن مذهب آن را قبول ندارند!
و صاحب كتاب نقض، احياناً به اين بيان هم بسنده كرده كه:
آنچه مىگويى خبر واحدى است كه در برخى كتابهاى ما روايت شده و حديث واحد لا يوجب علماً و لا عملاً.
سوم. مطالبى كه نسبت آن به مكتب شيعه صحيح است، امّا صاحب كتاب بعض فضائخ الروافض، پيرايه بىاساسى به آن چسبانده و اعتراض كرده است، مانند اين كه مىگويد: شيعه پس از سلام نماز، سه بار دستها را بر زانو مىزند، به دشمنىِسه خليفه ابو بكر و عمر و عثمان.