سه بار اللَّه اكبر گفتن پس از سلام در فقه شيعه هست؛ امّا آن پيرايه گواه جهل و يا غرض و مرض صاحب بعض فضائح الروافض است.
چهارم. مطالبى كه هم در كتابهاى اهل تسنّن هست و هم در كتابهاى شيعه، مانند تعدادى از فضايل امير مؤمنان عليه السلام كه صاحب فضائح به خاطر جهل و يا بُغضى كه نسبت به شيعه داشته، بىجهت مورد اعتراض قرار مىدهد و يا با سوء برداشت و تحريف معنوى، آن را رد مىكند، مانند احاديث ردّ شمس براى امير مؤمنان عليه السلام.
پنجم. مطالبى است كه در فقه شيعه هست و مستند آن، روايات صادره از ائمّه اطهار عليهم السلام است كه به حكم حديث ثقلين، آنچه آن بزرگواران فرمودهاند و يا انجام داده و يا تأييد كردهاند، براى همگان حجّت است.
امّا صاحب فضائح، چون در فقه ساختگىِ مذهب خود نديد، همه آنها را با كمال بىحيايى، از فضايح و رسوايىهاى مكتب شيعه به شمار آورده است، مانند حلّيت متعه، گفتن حىّ على خير العمل در اذان و اقامه، حرام بودن گفتن آمين پس از سوره فاتحة الكتاب در نماز، و صحيح بودن طلاق گرچه زوجه راضى نباشد و... .
آرى. كسى كه كتاب بعض الفضائح را - كه متنش در كتاب نقض درج شده - با دقت مطالعه كند، حتماً مىپذيرد كه محتواى آن، از اين پنج گروه خارج نيست و پاسخ همه آنها براى اهل اطلاع از مذهب اهل بيت عليهم السلام روشن است؛ امّا متأسّفانه او نوشته خود را با بىادبى و دشنام و فريبكارى و مقايسههاى خندهآور و مطرح كردن مطالبى كه شايد براى برخى عوام، فريبنده باشد، ممزوج نموده و در واقع، به جاى اين كه به عقيده باطل خود، رسوايىهاى مكتب شيعه را بيان كند، خود را نزد اهل انصاف، رسوا نموده است.
8. احترام به اهل سنّت
پيشتر گفتيم كه عبد الجليل قزوينى در اين كتاب در مواردى اين طور مصلحت ديده كه در باره صحابه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و بويژه خلفاى ثلاثه، به گونهاى قلم زند كه احترام اهل تسنّن در باره آنان تا حدّى لحاظ شده باشد؛ امّا در يك مورد با ظرافت خاصّى، حقّ مطلب را ادا كرده است: