بن‏ مايه‏ هاى قرآنى عبد الجليل رازى در «نقض» - صفحه 50

وحى غير قرآنى دارد كه از طريق جبرئيل عليه السلام به ايشان ابلاغ شده است. وى در بيان مصدرِ سنّت نبوى مى‏نويسد:
سيّد عليه السلام هر چه كردى به دستور خداى كردى و نزول قرآن و قول جبرئيل، نه بو بكر و عمر به دلالت قوله (وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى)۱ .۲
در اين عبارت، منشأ افعال نبوى، دستور خدا، قرآن و قول جبرئيل عليه السلام بيان شده است كه همگى، خاستگاه وحيانى سنّت نبوى را مى‏رسانند. با اين تحليل، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اجتهادى در بيان احكام و معارف نداشته و هر چه بيان مى‏كردند، با واسطه يا بدون واسطه، ريشه در وحى دارد. مبتنى بر پيش‏فرض اعتبار سنّت در فهم قرآن، در نقض استناد به روايات در تفسير آيات، فراوان به چشم مى‏خورد.۳
تعداد روايات استنادى وى در فهرست پايانى مرحوم اُرموى، گوياى اين ادّعاست.۴ البته رازى هر خبر واحدى را مبناى تفسير قرار نداده است و در جايى به صراحت مى‏گويد: «اين خبر از اخبار آحاد باشد و به مذهب ما ايجاب علم و عمل نكند».۵ از اين رو، هر سخنى را به صرف حديث بودن، در تفسير كارآمد نمى‏داند و به نقد مى‏سپارد. توجّه به تأويل‏۶ و سبب صدور روايات،۷ از درنگ‏هاى قابل توجّه وى در بهره‏ورى از روايات بوده است. افزون بر اين دو، به شدت از كاربرد اسرائيليات در تفسير آيات گريزان است.۸ براى نمونه، روايات موضوع در مسئله رؤيت خدا، ۹مجعول بودن خبر «لو كنت صمداً جليلاً لاتّخذت عُمراً خليلاً»۱۰و «بو بكر تمام النبوه»۱۱ را - كه در جوامع حديثى اهل سنّت رخنه كرده - ، به نقد كشانده است. البته نسبت به

1.سوره نجم، آيه ۳ - ۵.

2.نقض، ص‏۲۴۶.

3.همان، ص‏۲۷۳، ۲۳۹ و ۲۸۸.

4.همان، ص ۶۵۶ - ۶۶۰.

5.همان، ص ۲۸۸.

6.همان، ص‏۲۵۳.

7.همان، ص ۲۵۲.

8.همان، ص‏۲۷۶.

9.همان، ص ۵۹۹.

10.همان، ص ۲۷۶.

11.همان جا.

صفحه از 98