خود به مهدويت با قرائت شيعى را بيان كرده است. در استدلال رازى، آيه (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فى اْلأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذى ارْتَضى لَهُمْ ...)۱ و حديث «لو لم يبق من الدنيا ...» ۲ بر صحّت عصمت و اثبات امامت حضرت مهدى عليه السلام دلالت دارند.۳
رازى با طرح دليل مصلحتِ الاهى، راز غيبت امام مهدى عليه السلام را تحليل و به همانندى آن با غيبت انبياى پيشين و پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله استناد جسته است:
مصلحت مهدى عليه السلام و اين رعيّت در غيبت بوده است و مصلحتْ خداى بهتر داند و رسول و امام، و كس را نباشد كه اعتراض كند و ماننده است اين قصّه به احوالِ پيغمبرانِ خداى تعالى چنان كه نوح عليه السلام با كثرت اعدا ظاهر بوده است و يك روز از اعدا غايب نشده است كه مصلحتِ نوح در ظهور بوده است و ادريس عليه السلام از براى اعدا غايب شده است وقتى در زمين و وقتِ آخر به آسمان، و نه خداى عاجز بوده است و نه ادريس عليه السلام؛ امّا مصلحتِ وقتِ او غيبت بوده است نه ظهور و همچنين ابراهيم عليه السلام در حالتِ اوّل، غايب و خائف بوده است... مصطفى صلى اللَّه عليه و آله را با رفعتِ درجت و منزلتِ بزرگ مصلحت غيبت بوده است و به غار رفته و مكّه را رها كرده و به مدينه آمده ... و قياس ائمّه ما از اوّل تا آخر بر احوالِ انبيا كه بهترند از ائمّه بر آن قياس مىكردن تا ظهورِ باقر عليه السلام و صادق عليه السلام و غيبتِ مهدى عليه السلام عجب ندارد.۴
ج. تقيّه
تقيّه، يكى از آموزههاى اعتقادى اسلام است كه ريشه در قرآن و سيره انبياى سلف دارد:
تقيّه، دفع مضرّت باشد از نفس و دگر مؤمنان اگر مضرّت معلوم باشد و اگر مظنون به تركِ حركتى يا لفظى كه نقصان ايمان نكند ... و شيعه بدان مخصوص و منفرد نباشد.۵
1.سوره نور، آيه ۵۵.
2.الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۳۱۰ و ج ۳، ص ۲۳۸.
3.ر.ك: نقض، ص۶.
4.همان، ص ۴۷۲ - ۴۷۳.
5.همان، ص ۱۳۷.