بن‏ مايه‏ هاى قرآنى عبد الجليل رازى در «نقض» - صفحه 37

بوده - ، پاسخ‏هاى مستند و متقنى داده شده است. اوج اين كوشش‏ها در قرن پانزدهم هجرى است كه بررسى‏ها در باره تحريف‏ناپذيرى قرآن، ژرف‏تر و گسترده‏تر شده است.۱ مؤلّفِ نقض، به سلامت تمامِ متن قرآن از هر گونه تحريف و دستبرد معتقد بوده و در مواضع مختلف بر آن تأكيد نموده است. سخن وى در بيان نظر اماميه در سلامت قرآن از تحريف چنين است:
در اصل قرآنْ زيادت و نقصانى را روا داشتن، بدعت و ضلالت باشد و نه مذهب اصوليان است و اگر غاليى يا حشويى خبرى نقل كند ... بر شيعت حجّت نباشد۲.
در جاى ديگرى با استناد به ظاهر آيه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)۳ مى‏گويد:
وقتى خداوند چنين گفته است، پس كجا آدميان تصرّفى كنند در عبارت و معنى كلمات و حروف خللى كنند.۴
رازى، اعتقاد به تحريف قرآن را كفرآميز خوانده است:
... نه از قرآن است اگر كسى اعتقاد بندد كه از قرآن است اعتقادى كفر باشد و لفظى در كلام خدا آورده باشد كه نه از آن باشد.۵
رازى، افزون بر تصريح و استدلال به عدم تحريف قرآن، به شبهات نويسنده بعض فضائح الروافض نيز پاسخ گفته است. صاحب فضائح، دو اتّهام ذيل را عليه شيعه در باورمندى به تحريف قرآن مطرح كرده است: نخست اعتقاد به كاسته شدن از قرآن با خوردن بخشى از آن توسّط بُز و ديگرى ادّعاى وجود تعابيرى چون «فى على» در متن برخى از آيات.

- شبهه «بُز و محو بخشى از قرآن»

مطابق اين اتّهام، شيعه، به كاستى قرآن به دليل خورده شدن بخشى از آن اعتقاد دارد. عبد الجليل، در نقد اين اتّهام كه: «مذهبِ شيعه چنان است كه بز، قرآنِ عايشه بخورد،

1.سلامة القرآن من التحريف، ص ۱۳۵ - ۱۵۴.

2.نقض، ص‏۲۷۲.

3.سوره حجر، آيه ۹.

4.نقض، ص ۵۲۶.

5.همان، ص‏۱۸۰.

صفحه از 98