ولا يبعد أن يقال إنّ بعض المحذوفات كان من قبيل التفسير و البيان و لم يكن من أجزاء القرآن فيكون التبديل من حيث المعنى أى حرّفوه و غيرّوه فى تفسيره و تأويله أعنى حملوه على خلاف ما هو به، فمعنى قولهم عليهم السلام كذا نزلت أن المراد به ذلك لا أنها نزلت مع هذه الزيادة فى لفظها فحذف منها ذلك اللفظ.۱
ج. مبانى ناظر به فهمِ قرآن يك. امكان عام و جواز اجتهاد در فهم قرآن
برداشتهاى قرآنى متعدّد رازى در نقض، نمايانگر اقدام عملى او در امكان و جواز معنايابى گزارههاى قرآنى و كشف مداليل و مقاصد آيات است. بديهى است كه پيشتر امكان عام۲ و جواز تفسير اجتهادى قرآن نزد وى، امرى مفروض و پذيرفته شده بوده است كه بر پايه آن چنين اقدامى را در تبيين آيات، انجام داده است.۳ رازى در معنايابى آيات چنان استوار عمل كرده است كه جاى هيچ شبههاى را در مسئله امكان و جواز فهم قرآن براى غير معصوم باقى نمىگذارد. در بيان وى، فهم قرآن و استنباط مسائل شرعيه از آن، در انحصار يا مشروط به حضور معصوم نيست.۴ وى در توجيه اين مبناى كلامى مىنويسد:
مثال اين مسئله چنان است كه در عهدِ ظهورِ امام معصوم به مكّه يا به مدينه يا به كوفه در اطرافِ عالم، علما و فقها باشند كه عوام از ايشان شريعت آموزند و اگر چه معصوم نباشد و عصمت در اعلام شريعت نيست.۵
1.الصافى، ج۱، ص۵۲.
2.مقصود از امكان عام، امكان تفسير قرآن براى افراد غير معصوم با حصول شرايط اختصاصى دانش تفسير براى آنان است؛ امكان خاص، نقطه مقابل امكان عام است كه تفسير را تنها براى افرادى محدود و معيّن (معصومان) روا مىداند.
3.ر.ك: همين مقاله، بخش «آراى تفسيرى - كلامى نقض».
4.نقض، ص۱۳۵.
5.همان جا.