ميراث قرآنى مسلمانان در كنار هم ياد شدهاند، با اين حال، بر محقّقان پوشيده نيست كه تأويل قرآن، متفاوت از تفسير آن است و تفاوتهاى فراوانى ميان آن دو وجود دارد.۱ عدم توجّه به همين تفاوتها سبب تصوّر ترادف يا تداخل تأويل با تفسير شده است. لذا از حبيب نيشابورى نقل است كه در زمان ما مفسّرانى رشد كردهاند كه اگر فرق تفسير و تأويل از آنها سؤال شود، تفاوتى ميان آن دو قائل نمىشوند.۲
هر چند اغلب قرآنپژوهان كهن چون ابوعبيده معمر بن مثنى، مرز تأويل و تفسير را از هم تفكيك نكرده و در يك معنا بهكار بردهاند، لكن از آن جا كه تأويل و تفسير، دو اصطلاح قرآنى هستند و ترادفى ميان كلمات قرآن نيست، ناگزير تفاوتهايى ميان آن دو وجود دارد.۳ تفسير، بر پژوهش و آگاهى استوار است و تأويل افزون بر آن، موهبت و ملكهاى است كه خداوند آن را به علماى ربّانى هبه مىكند. تفسير، در سطح دلالت ظاهرى آيات و معانى قريبه است، و تأويل، در سطح معانى باطنى و بعيده آيات، به گونهاى كه انتساب آن از هر گونه اشتباه و خطايى، خالى باشد. تفسير و تأويل، دو مرحله متتابع همديگر هستند و تأويل قرآن، پيش از تمكّن بر تفسير آن، ممكن نيست. مفهوم محصّل از تفسير، اصل و مبناى سنجش راستى، معناى تأويلى است و در صورت تعارض معناى تأويلى با تفسيرى، معلوم مىشود كه خطا بوده است.۴
جرى و تطبيق نيز هر چند مبتنى بر آگاهى دقيق و جامع از تفسير و تأويل قرآن است، لكن با هر دوى آنها متفاوت است و نبايد آنها را با همديگر خلط نمود. مقصود
1.براى آگاهى از معناى لغوى تأويل، و مفهوم تأويل نزد صحابه و تابعيان و نقد تعاريف اصطلاحى مفسّران ر.ك: النص القرآنى، بين التفسير و التأويل، ص ۶۶ - ۷۴ و ص۸۳؛ تعريف الدّارسين بمناهج المفسّرين، ص ۲۵ - ۲۸؛ الاتقان فى علوم القرآن، ج۲، ص۵۴۹ و ۵۲.
2.الاتقان فى علوم القرآن، ج۲، ص ۵۴۹.
3.تعريف الدّارسين بمناهج المفسّرين، ص۲۷.
4.همان، ص ۲۹ - ۳۰. اين سخن، مبتنى بر اين پيشفرض است كه تأويل، خود به دو قسم مأثور و اجتهادى تقسيم مىشود و بيشترين امكان خطا در تأويلات اجتهادى پيش مىآيد كه برآيند تلاشهاى ذهنى مفسّران در كشف معناى باطنى آيات است.