غاصبان خلافتِ علوى را خطا دانسته است:
مفهوم است از آيت كه يكى جنّى است و يكى انسى و بو بكر و عمر، هر دو انسى اند. پس آيت را به نام ايشان تأويل كردن و تفسير دادن، جهل و خطا باشد.۱
امّت اسلامى خواندن فرعون و هامان را نيز با استناد به تأويل آيه (وَ نُرِى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ)۲ خلاف معناى ظاهر دانسته است.۳
- اعتبار معانى و مفاهيم ظاهرى قرآن
رازى، همانند ديدگاه اصوليان اماميه، معانى و مفاهيم مستفاد از ظواهر آيات قرآن را معتبر و قابل استناد دانسته، و اعتباريابىِ آنها را مشروط به چيزى ندانسته است. تعابير فراوان «به دلالت قرآن» و «به دلالت قوله تعالى» در عبارات تفسيرى رازى، نشانگر اعتماد ايشان به معناى مستفاد از ظاهر آيات است. براى مثال، رازى در پاسخ به اين شبهه كه واژه «كل» در آيه (اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَىْءٍ)۴ به معناى بعض است، مىگويد: «بايد كه به ظاهر آيه، خالق همه اشيا خداى باشد».۵ البته يادآور شده است كه در آيات ديگرى، با توجّه به قرائن بيرونى، واژه «كل» به معناى «بعض» آمده است. رازى در تذكّر به اين نكته معناشناسى مىنويسد:
از لغت و قرآن بايستى كه اين مايه بدانستى كه كل، به معنى بعض آيد در قصّه ابراهيم آيه (ثُمَّ اجْعَلْ عَلىَ كلُِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يأْتِينَكَ سَعْيا)۶ و مىدانيم كه كوه طبرك آن جا نبود و در قصه ابليس (إِنىِّ وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيتْ مِن كُلِّ شَىْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِيم)۷ و دانيم كه بلقيس را همه چيزى نبودى. پس (خَالِقُ كُلِّ شَىْءٍ) را معنى آن باشد كه هر آن چيز كه