چون مهدى خروج كند و عيسى نزول كند، بارى تعالى به دعاى ايشان جماعتى از هر امّتى باز زنده كند چنان كه فرموده است (وَيوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا)۱ و اين حشر باشد كه پيش از قيامت باشد كه اجماع است كه روز قيامت همه خلايق باز زنده كند بارى تعالى چنان كه گفت: (يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً)۲ تا فرق از ميانِ دو آيت ظاهر باشد و فايدت حاصل، و از مقدورِ بارى تعالى بديع داشتن احياى موتى، غايت ضلالت و جهالت باشد كه به روزگار موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام و ابراهيم عليه السلام كرده است و قرآن به همه ناطق است اگر در عهد دولت فرزند و نايب مصطفى بكند دور نباشد نه از مقدورِ قادر الذات و نه از حرمت سيّد السادات.۳
دو. ظهور مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام؛ آموزهاى قرآنى
خروج مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام، اجماع شيعت و اجماع سنّت است.۴ رازى، آيه (وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ)۵ را به ظهور قائم عليه السلام و تمكين شيعه بر جهاندارى و پادشاهى ايشان در آخر الزمان تأويل كرده و با استناد به ادلّه تاريخى و روايى، به انكار مخالفان پاسخ گفته است:
اين خواجه در اين كتاب به مواضع متعدّد، به نزول عيسى اقرار كرده است و خروج مهدى عليه السلام را انكار كرده است تا نه شافعى باشد نه حنيفى و نه شيعى. پس شيعت اين تمكين را حوالت كنند به وقت خروج مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام از آسمان قرآن و خواجه از قرآن مىخواند كه (أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ)۶ و به روا مىدارد و خروج دجّال جايز مىدارد و بر خروج مهدى از عداوتش و عداوتِ پدرش على مرتضى انكار مىكند.۷
1.سوره نمل، آيه ۸۳.
2.سوره مجادله، آيه ۶ و ۱۸.
3.نقض، ص ۲۷۰ - ۲۷۱.
4.همان، ص ۲۶۸ - ۲۷۰.
5.سوره قصص، آيه ۶.
6.سوره نمل، آيه ۸۲.
7.نقض، ص ۲۶۷ - ۲۶۸.