بن‏ مايه‏ هاى قرآنى عبد الجليل رازى در «نقض» - صفحه 69

چون مهدى خروج كند و عيسى نزول كند، بارى تعالى به دعاى ايشان جماعتى از هر امّتى باز زنده كند چنان كه فرموده است (وَيوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا)۱ و اين حشر باشد كه پيش از قيامت باشد كه اجماع است كه روز قيامت همه خلايق باز زنده كند بارى تعالى چنان كه گفت: (يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً)۲ تا فرق از ميانِ دو آيت ظاهر باشد و فايدت حاصل، و از مقدورِ بارى تعالى بديع داشتن احياى موتى، غايت ضلالت و جهالت باشد كه به روزگار موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام و ابراهيم عليه السلام كرده است و قرآن به همه ناطق است اگر در عهد دولت فرزند و نايب مصطفى بكند دور نباشد نه از مقدورِ قادر الذات و نه از حرمت سيّد السادات.۳

دو. ظهور مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام؛ آموزه‏اى قرآنى‏

خروج مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام، اجماع شيعت و اجماع سنّت است.۴ رازى، آيه (وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ)۵ را به ظهور قائم عليه السلام و تمكين شيعه بر جهاندارى و پادشاهى ايشان در آخر الزمان تأويل كرده و با استناد به ادلّه تاريخى و روايى، به انكار مخالفان پاسخ گفته است:
اين خواجه در اين كتاب به مواضع متعدّد، به نزول عيسى اقرار كرده است و خروج مهدى عليه السلام را انكار كرده است تا نه شافعى باشد نه حنيفى و نه شيعى. پس شيعت اين تمكين را حوالت كنند به وقت خروج مهدى عليه السلام و نزول عيسى عليه السلام از آسمان قرآن و خواجه از قرآن مى‏خواند كه (أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ)۶ و به روا مى‏دارد و خروج دجّال جايز مى‏دارد و بر خروج مهدى از عداوتش و عداوتِ پدرش على مرتضى انكار مى‏كند.۷

1.سوره نمل، آيه ۸۳.

2.سوره مجادله، آيه ۶ و ۱۸.

3.نقض، ص ۲۷۰ - ۲۷۱.

4.همان، ص ۲۶۸ - ۲۷۰.

5.سوره قصص، آيه ۶.

6.سوره نمل، آيه ۸۲.

7.نقض، ص ۲۶۷ - ۲۶۸.

صفحه از 98