سه. جانشينى امامان شيعه؛ وعده قطعى خدواند
رازى، آيه (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ...)۱ را به تحقّق حتمى جانشينى امامان شيعه در زمين تأويل كرده است:
مذهب شيعه، خلفاً عن سلفٍ چنان است كه در خلافت ائمّه طاهرين است و در خروج مهدى است و در تفاسير آوردهاند و بر آن معوّل كردهاند به دليل، و حجّت و مذهب اين است كه چون مهدى عليه السلام بيايد، دين همين باشد و شريعت و كتاب و تكليف بدل نشود و او خليفه باشد از قِبَل خداى و اقتدا كرده باشد به شريعت جدّش مصطفى و تفسير اين آيت چون به انصاف تأمّل كند از وجوه دلالت است بر خروج و بر امامت مهدى عليه السلام:
وجه اوّل: آن است كه بارى تعالى گفت: (وَعَدَ اللَّهُ)، و وعد به اتفاقِ اهلِ وضع، به خلاف نقد باشد و وعده به حاضر درست نباشد و وعده، دلالت باشد بر غيبتِ موعودى و امام غايب در امّت غير مهدى عليه السلام نيست كه ديگر ائمّه كه در ايشان دعوى مىكنند حاضر و ظاهرند.
وجه دوم: آن كه گفت: (الَّذِينَ ءَامَنُواْ) وعده مؤمنان را مىدهد و به اتفاق، لفظ مؤمنين در شيعت مستعملتر ... . آنگه گفت: (لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ)كه خليفه كند ايشان را و خداى تعالى در آيت حوالتِ خلافت به خويشتن كرد و مجبّر حوالت خلافت به خود كرد و قول شيعت است كه موافق قول خداست تبارك و تعالى كه امام و خليفه نص گويند از قِبَل خداى تعالى و مجبّران، امامت از فروع دانند و اختيار خلق گويند.
آنگه گفت: (فىِ الْأَرْضِ)، و ارض لفظ جنس است بايد كه همه زمين داخل باشد و از عهد مصطفى تا به عهد ما، همه زمين خليفتان نداشتند، نه عمر و نه على إلّا بهرى و همه زمين مىبايد تا آيت را فايده حاصل باشد... . آنگه گفت: (لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضىَ لَهُمْ) تمكين كسى را وعده دهند كه ممكّن نباشد و امروز الّا شيعت و امام ايشان نيست كه ممكّن نهاند، ديگران