بن‏ مايه‏ هاى قرآنى عبد الجليل رازى در «نقض» - صفحه 74

شخص را، (أضلّانا): كه ما را گم‏راه كردند: (من الجنّ): از جنّيان و الانس؛ به واو عطف گفت و از آدميان، پس نه از امّتِ محمّد باشند؛ كافران باشند كه اين خواهش كنند و على زعم مصنّف اگر بو بكر و عمر اضلالى كردند در خلافت، با امّت محمّد صلى اللَّه عليه و آله كرده باشند نه با كافران و آيت حكايت است از قول كافران. ديگر آن كه مفهوم است از آيت كه يكى جنّى است و يكى انسى و بو بكر و عمر هر دو انسى اند. پس آيت را به نام ايشان تأويل كردن و تفسير دادن، جهل و خطا باشد و گر مقدّراً شيعت را با كسى خصومت باشد تفسير آيت قرآن به وجهى نكنند كه در اجراى لفظ و بيان معنى مخطى باشند تا معلوم شود كه اين مصنّف از آيت و تفسير و تأويلش بى‏خبر بوده است و حوالت به دروغ كرده است.۱

سه. مصاديق فرعون و هامان در امّت اسلامى‏

مطابق ادّعاى مؤلّف بعض فضائح الروافض، شيعه، آيه (وَ نُرِى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ)۲ را در شأن ابو بكر و عمر تأويل مى‏كند و دليل آن اين است كه چون عثمان كشته شد، على عليه السلام خطبه‏اى كرد و در ميانه آن گفت: «ألا قد أهلك فرعون و هامان و خسف بقارون». مقصود وى از قارون، عثمان بود و مراد از اين سخن را آن روز تنها ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار دانستند. ۳
پاسخ رازى در نقد اين تأويل ادّعايى چنين است:
تفسيرِ فرعون و هامان از خود قرآن، فرعون و هامان است و از ظاهرِ كلامِ امير المؤمنين هم ايشان باشند؛ امّا وى تاريخ را فراموش كرده است، اوّلاً سلمان در عهد خلافتِ عمر از دنيا برفت و بوذر در عهد عثمان كه او را از مدينه به در كرده بودند و على عليه السلام خطبه بعد از قتل عثمان مى‏كرد. پس مردگان چگونه معنى كلامِ زندگان دانند!۴

1.نقض، ص ۲۶۲ - ۲۶۳.

2.سوره قصص، آيه ۶.

3.نقض، ص‏۲۶۷.

4.همان، ص‏۲۶۸.

صفحه از 98