نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 101

از آيه‏اى مى‏گويى و خصمِ تو چيزى از آيه ديگر. ۱
براى پيدايش بسيارى از اين نحله‏ها، بى‏شك مى‏توان انگيزه‏هاى سياسى و اجتماعىِ ديگرى نيز جستجو كرد كه شايد ارتباطى مستقيم به مدّعاى مطرح شده در آغاز اين مقاله، نداشته باشد؛ امّا همين نحله‏ها نيز براى استمرار و استحكام چنان انگيزه‏هايى، ناچار بودند از مفسّران و عالمان دينى يارى بطلبند. نمونه بارز چنين تعاملى، اختلاف آرايى است كه در سده نخست هجرى در باب ولايت و خلافت مطرح شد. پيدا بود كه عالمان و مفسّران نزديك به حلقه قدرت، تفسيرى ديگرگون از آياتى قرآنى همچون (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ...)۲(وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ)۳ داشتند. همه اين مفسّران البته افزون بر توانمندى در شرح و توضيح الفاظ و ظواهر قرآن، رواياتى از سيره نبوى و صحابه و تابعان در استخدام خود داشتند.
تفاوت نگاه تفسيرى به قرآن يا رويكرد تأويلى بدان، از همان دهه‏هاى نخست، نتايج خود را آشكار ساخت. اگر چه مى‏دانيم كه تا سده سوم هجرى، تفاوت قابل توجّهى ميان «تفسير» و «تأويل» در ميان مفسّران آغازينِ كلام وحى نمى‏توان يافت و مفسّرانى چون طبرى و ماتريدى، حتّى در هنگام نام‏گذارى كتاب خود، آن‏جا كه در شرح و توضيح آيات بايد از واژه تفسير استفاده كرد، واژه «تأويل» را به كار برده‏اند و جامع البيان عن تأويل آى القرآن و نيز تأويلات اهل السنة را آفريده‏اند.
امّا از سده ششم به بعد، تفاوت ميان اين دو رويكردِ توضيحى به قرآن، در ميان صاحب‏نظران كاملاً روشن شده و هر يك، وجه فارقى را بيان كرده‏اند. بسيارى از آنان، تأويل را اساساً مغاير با تفسير دانسته‏اند، بدين معنا كه تفسير را ناظر به مباحث لفظىِ قرآن (شامل معانى واژه‏ها و عبارات)، و تأويل را كوششى در جهت ترجيح يكى از دو يا چند احتمال معنايى يا كوششى براى دستيابى به معانى درونى آيات قرآن

1.نهج البلاغة، ترجمه شهيدى، ص ۳۵۸.

2.سوره مائده، آيه ۵۵.

3.سوره نساء، آيه ۵۹.

صفحه از 124