نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 104

تخريج معنا و مدلولِ لفظ از آيات الهى مى‏كرد، در خردورزى و مصلحت‏انديشى جمعى، به كار مى‏بست، آن همه فجايع و مصيبت‏هاى انسانى به نام دين الهى - كه مؤلّف نقض، خود از آنها گزارش داده است - ، تحقّق نمى‏يافت و يا طيف محدودترى از عوام جامعه را در بر مى‏گرفت.
پيش از بررسى اين نمونه‏هاى تأويلى، ذكر دو نكته بايسته مى‏آيد:
1. در اين مقاله، معنايى عام و جامع الاطراف از تأويل اراده شده و آن، معناى غير وضعىِ لفظ يا معناى درونى‏اى است كه البته معنايى ابداعى يا برساخته نيست.۱ بر اين اساس، مواردى اندك از تنزيل و بيشينه موارد تطبيق در ضمن تأويل جاى مى‏گيرد.
همچنين تأويل در اين جا از معناى امروزين آن - كه گونه‏اى خاص از برداشت هرمنوتيك است - ، گسترده‏تر لحاظ شده است. بايد دانست كه امروزه، تأويل در برابر تفسير كه خود متكفّل بيان معانىِ ظاهرى عبارات و الفاظ است، اختصاص به بيان معانى رمزى و قدسى دارد كه گاه از طريق اشاره بر قلب عارف، القا مى‏شود. ۲
2. همان‏گونه كه گفته شد، در آثار متقدّمان، كراراً دو تعبير تفسير و تأويل به‏گونه مترادف به كار مى‏رفته‏اند و بعدها هر يك، صورتى مستقل و حتّى متضاد يافته است. مؤلّف كتاب نقض نيز از واژه تأويل به كرّات بهره برده و البته همواره معناى واحدى را از آن اراده نكرده است. به ديگر بيان، كاربرد واژه تأويل در نقض، تنوّع معنايى دارد؛ بدين گونه كه گاه اين دو واژه را در اين كتاب، مترادف هم مى‏بينيم، همچون:
پس آيت را به نام ايشان تأويل كردن و تفسير دادن، جهل و خطا باشد و گر مقدّراً شيعت را با كسى خصومت باشد، تفسيرِ آيتِ قرآن به وجهى نكنند كه در اجزاى لفظ و بيانِ معنى مُخطى باشند، تا معلوم شود كه اين مصنّف از آيت و تفسير و تأويلش بى‏خبر بوده است... .۳

1.ر.ك: الاتقان، ج ۴، ص ۱۹۳.

2.مكتب تفسير اشارى، ص ۱۲. نيز، ر.ك: دانش‏نامه جهان اسلام، ج ۶، ذيل مدخل «تأويل».

3.نقض، ص ۲۶۳.

صفحه از 124