نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 107

مخالفان بهره جسته است:
امّا خواجه وقتى به خصومتِ حسين، تابعِ پسرِ سعد وقّاص باشد، و روزى به عداوتِ على، مدّاحِ عمروعاص باشد... امّا مبارك بادا وى را هند و پسرش، و ما را فاطمه و پدرش، و پسران و شوهرش: (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِمْ).۱
مطابقت دادن ميان آياتى كه در باره قضاوت مردمان در روزگارِ حضرت موسى و عدم پذيرش هارون برادرش، در قرآن آمده، با حوادثى كه خوارج در وقايع پس از رحلت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله پيش آوردند، از ديگر موارد شايسته ذكر است:
... گفتند: موسى را قبول كرديم؛ امّا از هارون برگشتند و او را تنها رها كردند، تا او اين شكايت - چون موسى از ميقاتگاه باز آمد بر اين وجه كه قرآن خبر مى‏دهد - مى‏گيرد كه: (ابْنَ اُمَّ إنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنى) كذلك مجبّران و خوارجِ امّت، رسول را گفتند: قبول كرديم و برادرش و وصيّش را قبول نكردند و از او برگشتند؛ و به آخرش بكُشتند... . ۲
از اين گونه موارد كه آيه‏اى به استخدام و استعانت گرفته شود تا جبهه رقيب در برابر قرآن بنشيند، فراوان ديده مى‏شود. بديهى است كه رقيب نيز همان‏گونه كه در ابتداى اين مقاله از امير سخنوران نقل شد، خود را از چنين مائده‏اى بى بهره نخواهد گذاشت. افسوس كه اين شيوه غير مرضى از دهور ماضى تا روزگار خطابه‏هاى مُدرن ادامه داشته و البته از موارد استفاده ابزارى از آيات قرآن انگاشته نمى‏شود!
مصداقى ديگر از گونه تطبيق در اين‏جا ذكر مى‏شود با اين تذكار كه اين تطبيق در شأن چنان شخصِ نامباركى، خوش نشسته است:
امّا آنچه از عمرو بن العاصِ شرير روايت كرده است و او را به بغضِ على - رحمة اللَّه عليه - نوشته است، عجب نباشد كه عمرو عاص كه به متابعتِ معاويه و مخاصمتِ على، هزار حق باطل كند و هزار باطل به حق هانمايد و

1.همان، ص ۷۷، ۳۶۸ و ۵۸۱.

2.همان، ص ۴۴۶.

صفحه از 124