اين «فى علىٍّ» مىتواند از مجراى تأويل به برداشتهاى قرآنى راه يابد و احتجاجى قرآنى را فراهم آورد.
همين جا بى مناسبت نيست كه يادآور شويم تكرار قيد «فى علىّ» در چندين آيه ديگر همچنان محل نزاع شيعه و سنّى بوده است و البته به رغم ادّعاى مؤلّف و محشّى، در برخى تفاسير متعصبانه شيعى، مرزى ميان تنزيل و تأويل به هنگام افزدون قيد «فى علىٍّ» ديده نمىشود. به اين عبارت در ذيل آيه 24 از سوره نحل، از تفسير قمى بنگريد:
(فَالَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَةِ) يعنى أنّهم لا يؤمنون بالرجعة انّها حق (قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ) يعنى أنّها كافرةٌ (وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ) يعنى انّهم عن ولاية على مستكبرون (لا جَرَمَ أنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ) عن ولاية على و قال نُزلت هذه الآية هكذا: «وَ إذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أنْزَلَ رَبُّكُمْ فِى علىٍ قالُوا أساطيرُ اْلأَوَّلينَ» و... .۱
با توجّه به اينكه عبارت اخير نقل راوى (جعفر بن احمد قال حدّثنا عبد الكريم بن عبد الكريم، عن محمّد بن على، عن محمّد بن الفضيل، عن ابى حمزة الثمالى) از ابا جعفر عليه السلام دانسته شده است، مىتوان درك كرد كه مرزهاى ناپيداى ميان تنزيل و تأويل چگونه در قرون بعدى، محو شده است.
2. مؤلّف نقض، پيرامون آيه (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فى اْلأَرْضِ) به تفصيل توضيح داده و حوالتى را كه به قول ايشان «مذهب شيعت بر آن معوّل كردهاند»، بيان كرده است. اتفاقاً اين مورد، نمونه بسيار گويايى است كه توانِ يك مفسّر در تأويل يك آيه و حلّ آن در سيستم اعتقادى خود را مىرساند.
از آن جا كه مؤلّف نقض به جزءجزء اين آيه، در حوالتِ خويش تمسّك جسته، خلاصهاى از هر بند را با اندكى سادهسازى تقديم مىكنيم:
الف. بارى تعالى گفت: (وَعَدَ اللَّهُ) و وعد به اتفّاقِ اهلِ وضع به خلاف نقد باشد. و وعده به حاضر درست نباشد و وعده دلالت باشد بر غيبتِ موعودى، و امام غايب در
1.تفسير القمّى، ج ۱، ص ۳۸۳.