نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 114

امّت غيرِ مهدى نيست كه ديگر ائمّه كه در ايشان دعوى مى‏كنند حاضر و ظاهرند.
ب. آنگه گفت: (الَّذينَ آمَنُوا)، به مؤمنان وعده مى‏دهد و به اتّفاق، لفظِ «مؤمنى» در شيعت مستعمل‏تر است؛ از بهر آن كه حنيفى، خود را موحّد خواند، و شفعوى، خود را سنّى گويد، و شيعت، خود را مؤمن خواند... .
ج. آنگه گفت: (لَيسْتخلِفنّهُم فِي الأرضِ)، اين كه ايشان را خليفه كند، با توجّه به اين كه اِسناد در خلافت به خودِ خداست، و مجبّران چنين اسنادى را نمى‏پذيرند و عمل را به خود اسناد مى‏دهند. پس تنها اين قول شيعت است كه موافق قول خداست - تبارك و تعالى كه امام و خليفه نصّ گويند از قِبَلِ خداى تعالى.
د. آنگه گفت: (فى اْلأَرْضِ)، لفظ ارض، مفيد جنس است و بايد كه همه زمين داخل باشد و از عهد مصطفى - عليه السلام - تا به عهد ما همه زمين خليفتان نداشتند؛ نه عمر و نه على، الّا بهرى. و همه زمين مى‏بايد تا آيت را فايده حاصل باشد.
ه . آنگه گفت: (كَمَا اسْتخلفَ الّذينَ مِن قبلِهِم)، چنان كه به خليفه كرد آنها را كه پيش از اينان بودند. يعنى آدم و داود و هارون و على. و اين معنى كه حوالتِ خلافت كنند، الّا مذهبِ شيعت نيست.
و. آنگه گفت: (وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُم الّذِي ارتَضى‏ لَهُم)، و تمكين كردن را به كسى وعده دهند كه ممكّن نباشد، و امروز الّا اگر شيعت و امام ايشان نيست كه ممكّن نه‏اند. ديگران همه بر سرِ كارِ خودند. پس اگر نه مهدى و اَتباع او باشند، آيت بى‏فايده باشد.
ز. آنگه گفت: (ولَيُبَّدِّ لَنَّهُمْ مِنْ بعدِ خَوفِهِم أمناً)، و اتّفاق است كه فريقين ايمن و مرفّه‏اند كه خليفه و سلطان از ايشان اند و اين طايفه و مهدى - عليه السلام - خائف‏اند از اعدا. و آيت را به ضرورت فايده‏اى بايد.
ح. آنگه گفت: (يَعْبُدونَنَى)... اين معنى در عهدِ عمر و على و تا اين روزگار نبوده است كه همه جهان، خداى را عبادت كردند و شرك نياوردند. پس در آخر الزمان باشد در عهدِ خروج مهدى و نزولِ عيسى، چنان كه در تفاسير اصحاب الحديث و شيعت

صفحه از 124